نژاد و ملیت های افغانستان
قسمت دوم : ملیت
پشتون
نوشته: کریم پوپل
مقدمه افغان
مطابق به قانون تابیعت
افغانستان عموم افرادی که در افغانستان اقامت میکنند افغان و تبعه افغان
هستند .(به استثنای کسانی که مدارک تابعیت آنها مصرح و مصداق است و حکومت
افغانستان بر مدارک تابیعت آنها اعتراضی ندارد).
۲ـ عموم افرادی که از پدر و مادر تبعه افغانی در داخل و یا خارج مملکت
افغانستان متولد شدهاند افغان و تبعه افغان هستند.
۳ـ افرادی که به صورت لقیط در افغانستان متولد شدهاند افغان هستند.
۴ـ افرادی که در افغانستان از پدر و مادر اجنبی متولد شدهاند مشروط
بر اینکه یکی از والدین آنها در افغانستان متولد و متوالیا در افغانستان اقامت
نموده باشند افغان و تبعه افغان هستند.
۵ـ افرادی که در افغانستان از پدر و مادر و یا از والدین تبعه خارجه
متولد شده و به سن رشد رسیده و بعد از آن تماما در افغانستان سکونت اختیار کنند
افغان و تبعه افغان هستند.
پس گفته میتوانیم افغان کسی
را گویند که تذکره تابیعت افغانستان را داشته باشند. صرف نظر از زبان ملیت رنگ وپوست. که تعریف قانونی وجامع است.
وجه
تسمیه کلمه افغان
نام افغان و اوگان و آبگان نام بسیار قدیمی است که در منابع مهم و
معتبر تاریخی مثل الکامل ابن اثیر؛ تاریخ بیهقی؛ تاریخ یمینی و حدود العالم آمده و
بخصوص در سفر نامه ابن بطوطه به کرات ذکر شده. البته کلمه افغان به باشندگان
که در مناطق بلوچستان قندهار غزنی
پکتیا امروزی زیست مینمودند یاد مینمودند. کلمه افغان یک کلمه است که مردم ایران و غرب
افغانستان به مردمان که دارای زبان پشتو بودند استعمال مینمودند. در کتاب
تاریخنامه هرات سیفی هروی، ۳۶ مرتبه کلمه افغانستان و دو
مرتبه هم کلمه اوغانستان به کار رفتهاست. قبلاً نام افغانستان به محدوده کوچک در نواحی بنُو وزیرستان و اطرافش
یعنی شهرهای در جنوب افغانستان قرارداشت
اطلاق میشدهاست. , اینکه عربها ایرانیها
چرا افغان میگفتند دونظر است. افغان که مختصر آن او غان است بمعنی فغان وناله
ترجمه شده میتواند. نام افغان در قدمه
اول بالای هوتکیان و کوچیان نام گذاری شده است. هوتک شاخه از
قوم غلجای هستند. که زیاده بشکل
کوچی زندگی داشتند. این گروه از دومتری با صدای خیلی بلند صحبت مینمایند. یعنی با
فغان بلند صحبت مینمودند. امکان آن میرود که واژه افغان ازصدای بلند آن گرفته
شده باشد. اما او گان یا آبگان یک کلمه
جامع با مفهوم وریشه تاریخی دارد معلوم
میشود که افغان از او گان آبگان گرفته
شده است. اوگان در چندین زبان وزبان
سانسگریت معنی دارد. در زبان سانسگریت سرزمین را از پکتیا تا غزنی بنام او روه یاد
میکردند. یعنی (او) مردمان بودند که در پکتیا امروزی وروه غزنی را میگفتند.
اوگان خانه افها و یا اوها معنی میدهد.
زیرا گان بمنعی خانه است. مانند سمنگان اروزگان
مژگان وغیره ولی در زبان روسی ممالک سکننداوی، اکثر زبانها و سانسکریت اف af یا , aut
و av بدون را معنی میدهد.
افگان یا اوگان بمعی بی خانه، بدون خانه
معنی میدهد. این کلمه ممکن درست تر تعریف شده است. اوگانها زمانی از افغانستان تا
هندوستان و پاکستان امروزی در حال کوچ ومهاجرت وخانه بدوش بودند. پس از اینکه مغلان
شهر هارا قتلعام نمودندمردمان کوچ نشین اراضی آنها را درتصرف آوردند. کلمه اوگان
"آوگانا" (Avagāṇa) را
ستاره شناسان هندی در قرن ششم میلادی واراها میهیرا در کتاب خود برهات
سامهیتا نوشته است. به اساس نوشته البیرونی نام افغان ازکلمه اسواکاAsvaka که حدود ۲۰۰ سال
قبل المیلاد درمهاباراته ذکرگردیده ومعنی اسپ سواران را میدهد. احمدعلی کهزاد دراثر خود بنام
(افغانستان درشاهنامه) می گویدکه کلمه افغان یک کلمه مرکب ودرسانسکرت بشکل
اسواغانه Asva_ghanaکه اسو بمعنی اسپ وغان بمعنی مکان است یعنی (سرزمین سواران) که بعداً
هم بمفهوم مردم و هم بمفهوم سرزمین بکاررفته است. بعد از اّن نام افغان بشکل ابگان
و اوگان درمعبد نقش رستم درشهر پرسی پولیس (اصفهان امروزی) دیده شده است. کلمه
افغان مُعرب اغوان یا اوغان زبان ارمنی است که معنای ساکنین کوهستان را میدهد.
بدین اساس مردم غرب افغانستان ایران کشورهای اسیای میانه بنام پشتون
مردم هند بنام پختون و پتهان یاد می نمایند چون
احمد شاه بابا خود سپه سالار نادرشاه افشار بود. او بااین کلمه آشنائی کامل
داشت. زمانیکه نادرشاه افشار کشته میشود. او حریم نادرشاه را پناه میدهد و بعداً
اعلان استقلال مینماید. و نام افغانستان را به عوض خراسان بر کشور و قلمرو خود میماند.
آنها سازنده این کشور است ونام گذاری حق مسلم آنها بوده است. دقیقاً چرا احمد شاه بابا افغانستان نام نهاده
است به این داستان توجه کنید. گویند
احمدشاه بابا میخواست قلعه در قندهار بسازد مادرش در نزدش آمد و اورا از ساختن
قلعه جلوگیری نمود. مادرش به او گفت برای خود قلعه میسازی آن مردمان که ازدور
دستها سپاه تو شدهاند چگونه پناه یابند. آنهای که در قلمرو تو زندگی می کنند
چگونه پناه یابند .احمدشاه بابا تصمیم گرفت به عوض قلعه کشورا سازد تا برای تمام
افغانها قلعه باشد. بدین منظور در بار اول تاخت وتازهای بالای ایران نموده
بلوچستان امروزی را در زمره پادشاهی خود نمود.
زیرا بلوچستان همیشه جزوه ملت افغان بودند و افغانستان قدیم در همین محل
وجود داشت. بلوچها در زمان احمد شاه بابا
یکجا می با افغانها می رزمیدند. پس از
آن بالای شمال افغانستان وبلاخره به دهلی
حمله نموده آنجا را جزو قلمرو خود نمود.
زیرا در تمام این مناطق افغانها بود وباش داشت و حرف مادر را تطبیق نمود..
در قدیمها نام اقوام را از دره , کوه و یا دریای که زیست داشتند نام
گذاری می گردید مثلا مردم رود سند را سندی پنجاب را پنجابی رود هلمند را هلمندی می گفتند به همین ترتیب
مردم کوه نشین را از کوه و دره که زندگی داشتند نام گذاری میشد. پشتونهای که در
دره های کوههای پکتیس پکتیا زندگی داشتن پختون یا پتان می گفتند زبان این
مردم پشتو پختو یا پکتو می گفتند. پشتونهای که در میان دره های کوه سلیمان زندگی
داشتند سلیمانی می گفتند. مردمان کوهای چترال را چترالی و کشمیر را کشمیری می
گفتند . اقوام پشتون پس از ازدیاد نفوس دره های کوهای سلیمان چترال صوات
کشمیر و شمال هند را تسخیر نموده مردمان اصلی آن مناطق طی چند نسل پشتون
شدند.
پشتونها
پخ یا پکت یکی از اقوام جنگجو هندو آریائی است. که در کنار شرقی هندو
اروپائی زیسته و از آنجا به اثر فشار دیگر اقوام بطرف جنوب هندوکش یورش بردند.
بالاخره در محل مسکن گزین شدند که بنام پکتیس، پکتین , پکتیا و مردم آنرا پکتون (پختون) یاد مینمودند پروفیسور مورگنسترن در مورد
منشای قبایل افغان نوشته است: هرودوت مورخ یونانی آنرا پکتیس و پکتویس و سرزمین
آنها را پکتیکا ذکر کرده اومینویسد که مردم پکتیک مردمان جنگجو و دلاوری بودند موصوف
یاد آوری نموده است که پشتونها یکی از یازده قبیله آریائیها اند که از جنوب دشتهای
آسیای میانه مهاجرت را آغاز نموده پس از
عبور از سلسله کوهای سرد هندوکش در حوالی دامنههای کوهای پکتیا جای گزین شدند. .
بطلمیوس هم آنرا پکتین نوشته است پس نام پشتو از همان پکهت - پکتویس -پکتین ساخته
شده و پشتو و پختو تلفظ میشود.. پشتونها با بلوچها همیشه در هم زیستی قرار
داشتند. مسیر احتمالی که پشتونها داخل
غزنی و پکتیا شدند دو نظر است. از راه مرو داخل
سیستان هرات قندهار غور بامیان
غزنی پکتیا. راه دوم آسیای میانه بلخ
بامیان غور بامیان غزنی و پکتیا گردیده
اند. پشتونها مردمان مالدار و خانه بدوش بودند در تابستانها در کوه پایههای
هندوکش وبابا به مالداری میپرداختند. گروه کوچک از اینها در قندهار بلوچستان
ارزگان بامیان غور غزنی و پکتیا متوطن اصلی شدند. گروه انها آنها خانه بدوش بین غزنی و سیستان بودند. این
قوم الی ورود اعراب خط ونوشته نداشتهاند.
پشتونهای سلسله غرغشت درسالهای ورود عربها مسلمان گردیدند. آنها مانند سلجوقیان سایر
اقوام پشتون را مسلمان نمودند. نشانه دیگر این قوم اینست که بعضی از پشتونها دارای
چشمان سبز، آبی و ماشی میباشند. معلوم میشود که این ملیت در مناطق سرد برای
هزاران سال زیست داشتند.. پس از اینکه تعداد این قوم ازدیاد یافت به ولایات دیگرت مسکن گزین شدند. اعراب , غزنویان
غوریان در جنگها از گروه این قوم
(سوریها) در لشکر خود استفاده نمودند. اولادههای شنسب (فخرالدین)، امیر پولاد
امیر امیرکرورو باقی شاهان سوری در
کوهسار تخارستان و غور و هرات و خراسان حکمرانی داشتند و بنام غرشاه یاد میشدند.
امکان آن میرود که غرزوی غرزی و غلجی از همین دودمان نام گرفته باشد. اکثراً
سوریان غوریان با غزنویان متحد شده در لشکر کشائی غزنویان به هندوستان سهیم شدند.
درین لشکر کشائی غوریان صاحب قدرت شده نسل آنها تا هندوستان رسید. کنون تعداد شاخههای ملیت پشتون زیاد بوده در هرگوشه وکنار افغانستان پاکستان وهندوستان زندگی دارند. اقوام بزرگ پشتونها در نام قومی خود حرف زی یا زائی برای اقوام بزرگ و برای قبایل کوچکتر خود خیل را استعمال مینمایند. ولی در
قوم غلجائی چنین پساوند آنقدر استعمال ندارد. اولین اقتدار پشتونها در زمان امیر
کرور بوده است..
منشع پشتونها به اساس
تحقیقات جدید
قرنها قبل انسانها در چین و در قسمت شمالی آسیای میانه روسیه و شمال اروپا
زندگی داشتند. درآسیای میانه نژادهای ترک مغل
و نژاد قفقازی (آریایهای وغیره سفید پوستان) زندگی داشتند . در قسمت جنوب سایبریا شرق
مغلستان دریای طویل است بنام آب که از مغلستان سرچشمه گرفته در شمال سایبریا به بحر
میریزد. حدود ۸۰۰۰ سال قبل اکثر اقوام آیائی درمناطق
بین رود ارتیش و آب زندگی داشتند. کلمه آب یا او از همین دریا سرچشمه گرفته است. دراویدی
هند که نیم نفوس هند را تشکیل میدهد ادعا دارند که ۴۰۰۰ سال قبل ازکنار جهیل بلغاش که در قسمت جنوبی سایبریا قرار دارد به هند
آمدهاند. در قدیمها مردمان را از نام دریا ویا کوه که زندگی داشتند به همان نام یاد
مینمایند. مثلاً سندی، پنجابی، هلمندی، سیلمانی، اندکی (مردمان هندوکش). اقوام که
در کنار دریای آب زندگی داشتند بنام آبگان (اوگان) یاد مینمودند. در همین نواحی طوایف
سفید پوست با مغلها هم زیستی داشته از آنها نسلهای ترک بمیان آمد. به همین ترتیب حدود
۴۰۰۰ سال قبل مغلها با ترکها متحد شده تمامی اقوام آریائی را به جنوب راندن.
آریایها در کنار بین رود آمو سردریا جنوب ارال و بحیره خزر هجرت نمودند. آنها پس از
ازدیاد نفوس و فشار ترکها بطرف شمال شرق فارس در مسیر دریای هری رود هرات غور قندهار
غزنی پکتیا کوهای پشاور صوات کشمیر و شمال هند هجرت و نقل مکان نمودند.
منشع اقوام سوری (غلجی ها)
این قوم در اصل عرب بوده در کشور سوریه به شکل
خیمه نشین زندگی داشتند. سوری ها به نسبت
طبیعت آزاد منشی اش باعث درد سر برای امپراطوری رومن ها گردیده بود. به همین جهت
رومنها آنها را به روسیه تبیعد نمود. روسیه این قوم را در سایبریا در کنار سایر
اقوام اریائی جا داد. پس از اینکه جنگهای شدید بین تورانیان و آریائی ها رخ میدهد
این قوم در قسمت جنوب غربی اسیای میانه با
پشتونها هم زیست گردیده زبان پشتو را اختیار نمودند. پس از فشار سایر اقوام به
کوهپایه های بابا در غور مسکن گزین شدند.
در زمان که اعراب داخل افغانستان می گردند
به نسبت قرابت که با اعراب داشتند از جمله
اولین مسلمان شدگان میباشند. گمان
میرود که قیس یا شاه دوشمشیره سرلشکر همین
قوم بود که در کابل کشته شده است. اعراب این طایفه را حاکم ولایت غور ساخت. این
قوم بخاطر بقا سلطنت با غزنویان
خوارزمشایان جنگهای متعدد نمود تا
انکه خود امپراطوری را در غور بنا نمود.
غوریان یگانه امپراطوری بود که تا اخیر به اعراب وفادار بوده باج به خلیفه میدادند و هم نام خلیفه را در خطبه
ذکر مینمودند.. تا اکنون عده کوچک این قوم
خودرا عرب شمرده گاهی مجاهد گاهی طالب
گاهی داعش میشوند.
این طایفه در زمان سلطنت مغلها با سایر اقوام
غوری متحد شده از خود مقاومت شدید نشان
داده موتگین نواسه چنگیز را بقتل رسانیدند
. تا انکه چنگیز خان بامیان را تسخیر نموده این طایفه را تار مار نمود. بقایای این قوم به
هندوستان و پاکستان هجرت نموده خانه بدوش گردیدند. گروه گویند که این طایفه پس از
چنگیزیان در میان کوه پایه های پختون نشین
مسکن گزین گردیده زبان پشتو را اختیار نمودند. بدین مناسبت تاریخ دانان زبان غوریان را دری می
گمارند. ولی زبان رسمی عرب بوده است. بدین مناسبت از یک امپراطوری بزرگ غوریان هیچ
کتیبه از زبان دری یا پشتو بدست نیامده است. این قوم در زمان اعراب و غوریان تمامی
مناطق پشتو نشین را مسلمان نمودند.
نام کوه سلیمان و تخت
سلیمان را در پشتونستان ممکن شمال ایران را
همین قوم گذاشته اند. بقایای قوم سوری پس از ازدیاد نفوس در هند بنام سوریان و
لودیان برای مدتی حکومت نمودند. بعضی از
غلط نویسان منشع پشتونها را کوه سلیمان میدانند .
چگونه ؟ بال داشتند. تمامی اقوام
افغانستان از آسیای میانه که به جنوب ریخته اند از راه بدخشان یا بلخ بامیان یا هرات غور بامیان بوده است . دیگر راه ها دشت
بوده همه تلف می شدند. اعراب تا چندین سال
از راه هرات به غور بامیان کابل می آمدند زیرا سرد و آب فراوان داشت. هرکسی
که بخواهد به کوه سلیمان رود اول باید هرات قندهار غزنی پکتیا را طی کند. در
قدیمها بشر هیچگاه از دشتهای سیستان به
بلوچستان و از بلوچستان 600 کیومتررا پیموده به کوه سلیمان نرفته است. سکندر از
راه ایران به بلخ بدخشان کشمیرهند رفت در راه باز کشت خواست از راه سند
به بلوچستان رود نیم از سربازانش از تشنه گی و امراض تلف شد. آز آنجای که 11 قبایل آریائی به
جنوب آمده اند پشتونها نیز با آنها بودند. حالا به این نقشه توجه کنید که مردمان
قدیم چگونه به افغانستان می آمدند. فسلفه کوه سلیمان یک استفاده سیاسی است. بخاطر
که سلیمان یک پیغمبر یهودی بود. باید گفت که آسورا یهودیان را شکست داده به بابل تبعید نموده باقی در حمایت دولت
ایران به ایران می آیند. کورش شاه
هخامنشیان آنها را دوباره به اسرائیل می فرستد. یهودیان افغانستان بقایای دولت یهودی
خزران اند 630-920 که از دست اعراب شکست خورده به اروپای شرق و هرات پناه آوردند.
زبان پشتو
زبان پشتو یا پختو یکی از شعبه
زبانهای هند و آریائی میباشد.
چهره و گرامر زبان پشتونها نزدیک به زبان هندی
و بلوچی است. زبان این قوم به نسبت دوری از پایتخت و زیستن در میان درهها از گزند زبانهای خارجی و اعراب دور مانده وتا
اکنون دارای گرامر خاص خود است. نشان میدهد که این سه قوم همیشه در هم زیستی قرار داشته و
زبان آنها خواهر سانسگریت است. در زبان قدیم پکتها حرف ف و غ وجود نداشته است. چنانچه تا اکنون مردم پکتیا افغانستان را
اوگانیستان میگویند در الفبا پکتها حرف
(ژ) استعمال زیاد دارد. از استعمال این حرف معلوم میشود که این قوم در نواحی شمالی
هندوآریائی یعنی شمال قزاقستان حیات داشتند زیرا مردم روس قزاق سایبریا از حرف ژ زیاد استفاده می نمایند . دانشمند افغانی عبدالحی حبیبی در یکی از آثار
خود نوشته که ... این زبان اصلا جزء زبانهای هندواروپائی است و با زبانهای قدیم
آریائی مانند سانسکریت و زندقرابت مستقیم دارد. این زبان منسوب به قوم پشتون است
لفظ پشتون در ریگویدا پکهت آمده و با نام بخت , بخدی، بختی که در کتاب اوستا برای باختر و
بلخ ذکر شده ربط دارد.. درزبان پشتو سی
حرف موجود است که بیست و شش حرف آن صامت و چهار مصوت است. آثار ادبی پیش از اسلام
این زبان بدست نیامده ولی بعد از قرن اول هجری اشعار و منظوماتی موجود است که بر
حیات ادبی این زبان در اوائل اسلام دلالت میکند. کتاب پته خزانه (گنجینهٔ پنهان) که بسال ۱۱۴۲هَ.
ق. ۱۷۲۹ م. در قندهار نوشته شده باستناد کتب قدیمهٔ پشتو برخی از منظومات و
اشعار پشتو را که به قرن دوم هجری تعلق دارد نقل کرده است. شعرای قدیم پشتوکه
اشعارشان تاکنون بدست آمده است امیرکرور پسر امیر پولاد میباشد.
پشتونهای افغانستان به دو طائفه بزرگ تقسیم میشوند:
۱. غلجایی (خلجی) که از جمله قدیمترین اقوام بوده که در تواریخ مختلف از
آنها یادآوری شده و سلسلههای پادشاهی سوری لودی خلجیه تغلقیه سیدها هوتکیها
مربوط همین قوم میباشد. اقوام هوتک ترکی لودی سوری از اقوام مشهور غلجی اند که در
افغانستان ایران وهند حکومت نموده اند. سکونت اصلی این طائفه در مراحل اول در آسیای میانه بنا بر بعضی رویات
خلیج فارس بوده از آنجا به غور و بامیان نقل مکان نموده است .
پس از حمله چنگیز بر بامیان تیت وپاشان میشوند. درسالهای -۱۷۳۸دوره هوتکیان دوباره به قدرت رسیده درسال ۱۷۰۹ توسط
نادرشاه افشار(ترکمن) شکست میخورند.
۲. پوپل (درانی سدوزائی محمد زائی بارکزای) دیگر طایفههایی پشتون شامل زدران، منگل، ، درانی، اندر، کاکر،
احمدزی، سربنی،، سوری، گدون، ستانکزی، یوسفزی، بنوچی، سواتی، سهاک، شینوار، وغیره
هستند که از جمله گروهها و خیلهای مهم قوم پشتون هستند. این اقوام ۱۲ سال
پس از هوتکیان ( ۱۷۴۷ )
در افغانستان قدرت را بدست گرفته الی سال ۱۳۵۷ هجری شمی
دوام داشت.
طایفههای وزیری و محسود از مهمترین طوایف مناطق غربی پشتونستان
هستند. وزیرستان شمالی توسط طایفه «وزیری» اداره میشود. این طایفه در وزیرستان
جنوبی هم زیست مینمایند و یک سوم جمعیت آن را تشکیل میدهد. دو سوم باقیمانده
جمعیت وزیرستان جنوبی از طایفه «محسود» هستند.
پشتو زبانها به دوبخش و هفت
شاخه تقسیم میگردد:
۱: سربن، غرغشت، بیتن که این
سه با هم برادر بوده و پشتونهای اولی یا اصلی زبان بودند.
۲: کرلانی، اورمر ، متی (بی بی
متو) و پشتونهای غیرآریائی (سامی). که
زبان پشتورا در همجواری با پشتونها اختیار نموده و لی نسبت خونی ندارند. چنانچه
تاجکان جلالآباد لغمان وقندهار از سالها به اینطرف زبان پشتورا اختیار نموده بنام
پشتون یاد میشوند.
تاریخ پشتونها به اساس
نوشته روانشاد دوکتور حبیبی
داکتر صاحب حبیبی منبع قوم پشتون را از قوم زوری سوری ها شمرده نوشته
است در ))دوره قبل الاسلام نیز این دودمان در کوهسار تخارستان و غور و هرات و
خراسان حکمرانی داشتند و بقلب غرشاه یاد میشدند و منسوبند به شخصیت افسانوی قدیم
و سهاکزی که نامهای اعلام و قبایل افغان است وانمود میکنند که این نام ریشه قدیمی
در اعلام افغانستان قدیم دارد. دیگر از اعلام این دودمان بسطام اند. این شخص در
شغنان و بامیان و تخارستان و غور حکمرانی کرد، و بعد از آن امیر سور و سام
سپه سالار دو برادر از همین طائفه در غور دست داشتند و امرای اقوام سوری منسوب
بدین نامند، که فردوسی و مورخین دیگر ماهوی سوری نژاد، در تاریخ بیهقی نیز از سوری
عمید خراسان در عصر سلطان مسعود ذکری دارد و در ازمنه بعد شیر شاه سوری معروف نیز
ازین قبیله افغانی در هند برخاست.
یکی ازشاعران دودمان سوری
شنسب بن خرنک است که بروایت منهاج سراج معاصر حضرت علی (رض) بود و بردست آنحضرت
ایمان آورد، و ازو عند و لوای علی (رض) بدوداده شد، و این اولین حکمدار غوریست که
در دورهَ اسلامی ازو خبری داریم، و امیر پولاد غوری یک از فرزندان او بود، که
اطراف جبال غور در تصرف داشت، و نام پدران خود را احیاء کرد، و چون صاحب الدعوت
العباسیه ابومسلم مروزی اختلاف کرد، امیر
پولا حشم غور را بمدد ابومسلم برد، و در تقویت آل عباس آثار بسیار نمود، و مرکز
حکمداری امیر پولاد مندیش غور بود، و برتمام جبال غور و مضافات آن حکم میراند
(حدود ۱۳۰ هـ ۷۴۷ م) یکنفر فرزند امیر پولاد را که امیر کرور نامداشت که بسال (۱۳۹ هـ ۷۵۶ م)
در مندیش غور امیرو بنام (جهان پهلوان) که از القاب پهلوانان فردوسی است شهرت
داشت، وی بربالشتان (والشتان شمال قندهار) و خیسار و تمران و برکوشک (قلاع معروف
غور) تصرف داشت، و پهلوانی بود که با ۱۰ تن میجنگید، و بدین سبب او
را کرور) در پشتو بمعنی محکم و سخت) میخواندند، اقتدار این دودمان تا زمینداوری و
بست و الشتان میرسید، وی نیز در جنگهای انقلاب خلافت از دودمان اموی به عباسی با
ابومسلم همراه بود، و پته خزانه یک حماسه پشتوی او را بحواله تاریخ سوری نقل کرده،
و او را دارای کلام متین میخواند، دراین حماسه قدیم خود امیر کرور جهان پهلوان،
احاطه حکومت خود را از مرو و هرات تا جروم (گرمسیر) و غرج و تخار میشمارد و گوید که زرنج (سیستان) را بتیغ تیز
کشودم. این شعر حماسی او از قدیم ترین آثار حماسی خراسان است و از روحیه قوی و
غرور ملی و جهانگیری و جهانگشائی او حکایه میکند، و الفاظ و کلماتی دارد که اکنون
در زبان پشتو زنده و مستعمل نیست.
امیر کرور بسال ۱۵۴(هـ = 800 میلادی) در جنگهای
پوشنگ (غرب هرات) کشته شد و امیر ناصر فرزندش بعد از وی بر غور و بست و زمینداور
حکم راند (حدود ۱۶۰ هجری ۷۷۶ میلادی)( 1)»روانشاد پس از آن در مورد غوری ها
سوری های هند هوتکیان بحث نموده است.
تلاشها
برای بدنامی کردن قوم پشتون
ملیت پشتون در جمله باغیرت ترین مردمان افغانستان بشمار آمده همیشه
برای فاع وطن در خط اول بر علیه دشمنهای وطن ایستاده است. از اینکه در آسیا این
ملیت با انگلیسها مقاومت زیادی نمود انگلیسها اولا دراروپا برای بدنامی این ملیت
کتابهای نوشت تا این ملیت را وحشی و بی وفا خطاب نموده جهان را در برابر این ملیت
منفور سازد.. در حالیکه خودش الماس کوه
نور رااز نزد شاشجاع دزدیده برای ملکه خود
بردند. در سالهای ۱۳۵۷ افغانهای که بنام جهاد در پاکستان جمع شده بودند تلاش نمودند ریشه خودرا سامی پندارند تا
بتوانند کشورهای عربی را بخود جلب نموده واز آنها پول بستانند. بدین لحاظ آنها از
کتاب که شیرمحمد خان گنداپور ابراهیم زائی
که در هندوستان تالیف نموده بود سو استفاده نماید. شیر محمد خان بالاثر
فرمایش انگلیسها کتاب را درسال ۱۳۱۱هجری
شمسی بنام “ تواریخ خورشید جهان” تآلیف نمود. شیر محمد کوشش نموده که ریشه
تمامی پشتونها را سامی یهودی سازد ومنشع آنها را کوهای سلیمان نشان دهد.
حضرت سلیمان یک پیغمبر یهود بود. در حالیکه تیت وپاشان شدن پشتونها از هرات غور
وبامیان آغاز گردیده به غزنی وپکتیا مهاجرت نموده اند. وپکتیا خانه اصلی آنها شده
در تمامی دره های پکتیا و پکتیکا جز همین مردم دیگر کسی زندگی ندارد. یعنی دره ها
و کوهای سرد پکتیا بی آدم را رها کرده در کوهای سلیمان می روند . پس از کتاب شیر محمد یکتعداد نویسنده گان نام
گم خواسته است تا این کتاب بی ریشه را
مستند ساخته بشکل ماهرانه در کتابها نوشته نماید. کنون یک گروه کوچک ومحدود با
تحریک خارجی ها به عوض اینکه وحدت ملی ویگانگی را تجویز نمایند از این کتاب
سواستفاده نموده افراد ساده ونادان را تحریک مینمایند تا هویت اقوام شریف
افغانستان را گمنام ساخته حویشرا برتر بنمایش گرایند. این گروه را بنام ناسونالیزم
و سکتاریزم میتوان گفت. فرض کنیم اگر صحت داشته باشد ۲۳۰۰ سال قبل بسیار سالها قبل است. از آن ببعد یونانی کوشانی اعراب ومغلی درین کشور سلطنت نموده نسل این کشور را تغیر داده است. هر کس که دریک
کشور تولد میشود همان جا خانه او است. مفکوره مترقی جهان گویند بشر برادر هم دیگر
واز یک مادر بدنیا آمدهاند این پادشاهان و حاکمیت طلبان بود که بین دو کشور مرز
ساختهاند. بشر مرز ندارد. زمین خانه و وطن همه انسانها است. از ملیت گرائی و قوم
بندی نباید استفاده سیاسی صورت گیرد. چنانچه کنون بین کشورهای اروپائی امریکائی و آسترلیا مرز وجود ندارد.
بنده تحقیقات در مورد اقوام دوازدهگانه و دهگانه یهودی نمودم. از
اقوام دوازدهگانه صرف یک قوم (یهودا) زنده مانده باقی ازبین رفتند. از اقوام دهگانه
که در سالهای بعد توسط آسوریها شکست خورده
در سراسر جهان پاشان شدند تعداد زیادی آنها به ایران آمده مدتی را در پناه
ایرانیان سپری نموده توسط کورش شاه هخامنشیان دوباره جمع شده به آنها
اجازه داد تا دوباره به اسرائیل باز گردند. آنها باز گشند .کلمه افغان یک اصطلاع
است که توسط ایرانیان و فارسی زبانان بر مردم پشتون نام نهاده شده است. مردم
پشوزبان یک دیگر خودرا پشتون مینامند. در کتابهای و داستانهای قدیم نام پشتونها
فقد وفقد پکت است.
نتیجه
نظر به شواهد و اسناد که بدست داریم چنین
استنباد شده میتواند قوم پشتون با چندین طایفه خود از آسیای میانه داخل غور
میشوند. گروه در بامیان گروه به پکتیا و سایر مناطق کوه بند میروند. ودر زمان سوریان و غزنویان غوریان الی دهلی میرسند. زبان رسمی اول پشتونها پشتو بوده پس از وسعت سلطنت بخصوص در زمان امپراطوری سلطان
غیاث الدین زبان دری انکشاف پیدا می
نماید. وزبان رسمی میگردد. گفته میتوانیم که
پشتونها نسبت به غذا های نباتی از غذا های حیوانی زیاده استفاده می نمودند.
زیرا آنها علاقه به زراعت صحرا و کنار
دریا نشینی نداشته معمولاً دره های کوهی و سر سبز پر علف را بنوبه اشغال
مینمودند. به نظر بنده تنها سوریان
یا اقوام غلجی پس از مقاومت سخت از غور و بامیان کوچ نموده به مناطق صعب
العبور و دور از دسترسی مغلیان نقل مکان نموده پس از مدت زمان دوباره طور فصلی
به دره های افغانستان در هجرت آغاز نمودند . زیرا در زمان سلطان محمد خوارزم شاه غوریان پا بر جا بودند.
و پس از سلطان محمد خوارزم غوری ها ناپدید شده گروه که باقی می ماند شامل ایماقها گردیده بنام چهار ایماق یاد می
گردند. پشتو زبانها با وجود سلطنتهای زیادی که داشتند به زبان خود توجه ننموده به زبان دری روی آورده
اند. کنون 20 فیصد از دری زبانان داخل و خارج افغانستان پشتون بوده ولی به زبان پشتو صحبت کرده نمی توانند.
پشتونها در حفظ استقلال افغانستان خیلی جان نثاری نموده همیشه در قدم اول سنگر
قرار داشته عادت عقب رفتن را ندارند. در زمان سلطنت صفویان ,عبدالرحمن خان نادر
شاه و دولت جهادی « دولت مرکزی افغانستان »از بین رفته امکان تجزیه
این کشور نزدیک شده بود. ولی این مردم با جان نثاری دوباره به این کشور
حدود اربعه داده است.
اقوام پشتونها
هود خیل
تره
خیل
دستو خیل
|
ځدران
ځاځی
|
غلجی
|
پوپل زائی
|
منبع
.نژادهای افغانستان
نوشته هنری والتر بیلو و چاپ نشرات کلکوته
تاکسکر سپنک کمپنی صفحات 9-113
سال چاپ 29 جنوری سال 1880 لاهور
*افغان در انسالوکوپیدیا ایران
*نژادهای افغانستان در وبگاه کتابخانه کانگریس
*نفوس افغانستان در سایت اداره
اطلاعات مرکزی امریکا
*ملیتهای افغانستان نظر به تعداد مذهب ملیت و
نفوس
* تاریخچه اقوام
و نژادها در افغانستان نوشته دوکتور عنایت اله شهرانی با همکاری دوکتور عنایت فاریابی
اسطوره ده سبط گمشده بنیاسرائیل نوشته دکتر عبدالله شهبازی
در وبگاه اختاپوس
* ملک سلیمان علیه السّلام: آخرین
دوره حکومت انبیاء بر بنی اسرائیل
*افغانستان
در پنج قرن اخیر نوشته میر محمد صدیق فرهنگ جلد اول افغان پشتون وپتهان صفحات35الی 56
*افغان ویکی پیدیا انگلیسی
*نفوس
شناسی افغانستان ویکی پدیا انگلیسی
* پیدایش قبایل
افغان (پشتون) در خراسان (افغانستان نوشته صاحبنظر مرادی در وبگاه
1. (برای تفصیل این موضوع دلچسپ
تاریخی و لسانی و ادبی به کتاب پته خزانه طبع کابل و جلد دوم تارخی ادبیات پشتو
رجوع شود.)
بیسار خوب است
پاسخحذف