نژاد و ملیت های افغانستان
قسمت بیست وپنجم : نورستانی ها
نوشته: کریم پوپل نویسنده ویکی پیدیا
پیشگفتار:قسمت زیادی
این مقاله از نوشته وتحقیقات محترم تیمور نورستانی میباشد. کوشش کردم با ایشان تماس
حاصل نمایم ولی به نسبت دوری راه عدم تماس الکترونیکی نشد. برای بنده خیلی ارزان تمام
میشود که مطالب از زبان خود مردم نورستانی نوشته شود. شما سلامت باشید.
نورستانیها
نورستان یکی از ولایتهای
شمال شرقی افغانستان بوده در میان خود مردمان را پرورش داده است که بنام نورستانیها
یاد میگردد. نورستان دره زیبا پیچیده و صعب العبور است که صرف مردم آن سرزمین با آن
آشنائی دارد. مردمان نورستان متشکل از اقوام و ملیتهای چون آرندوئی، اشکونی، بشگالی
کاتی، گرنگالی، کام ویری، ملک خیل؛ پراسونی؛
تری گمی، ارموری، وایگلی، گجر، پشهای و پشتونها میباشد. هر کدام از این اقوام و ملیتها
دارای زبان و فرهنگ بودند؛ که بعضی از آنها زبان خودرا از دست دادهاند. همسایه گان
نورستانیها مردم پشهای و گجرها میباشند که نسبت به مردم نورستانی نادار تر هستند.
زیاده مردم نورستان به خوبی به زبان پشتو صحبت مینمایند زیرا قبلاً زبان رسمی درین
ولایت زبا ن پشتو بود. اکنون آنها حق دارند بزبان خود تحصیل علم نمایند. نفوس نورستان
۱۴۹ هزار نفر میرسد. از جمله ولایت جنگلی غیر پیشرفته طبیعت خیلی زیبا و بی امن به
شمار میآید. مرکز این ولایت پرون است.. مردم نورستان مسلمان به مذاهب سنی و وهابی
عقیده دارند. گروه بنام قادیانی قبلادرین ولایت فعالیت داشت. نورستانیهای همسایه پاکستانی خودرا را بنام کالاش یاد مینمایند که درچترال زندگی دارند تا اکنون غیر مسلمان به همان کیش
آریائی باقی مانده است. فرهنگ مردم نورستان از فرهنگ دیگر افغانها فرق داشته تا اکنون
پابرجا است. تولیدات نورستان معمولاً از پشم بز میباشد. فابریکه پوهنتون و شبکه تلویزونی
از خود ندارند.
تاریخچه نورستانیها
مردم نورستان از نژاد اصیل آریایی اند. وقتی آریاییها
چهار هزار سال قبل از میلاد به علت سردی هوا از سرچشمه اکسوس (آمو دریا) از راه سغد و
مرو به بخدی آمدند، یک دسته بزرگ آنان به جنوب هندوکش سرازیر شدند وازین جا به دو شاخه
شرق و غرب مهاجرت کردند. شاخه سومی جابجا در منطقه ماندند که الیناها یا اجداد قدیمی
نورستانیهای امروزی هستند. چون اینان در درههای بسیار دشوارگذار زندگی میکردند و
تماس شان با سایر قبایل بسیار محدود بود نژاد، زبان، کلتور و عادات قدیمه شان را تا
امروز حفظ کردهاند. کهزاد مینویسد الیناها یا نورستانیها در درههای صعب العبور
مرتفع هندوکش جنوبی که در گوشه شمال شرق آریانا قراردارد اشغال گردیده و از همان زمانههای
عصر ویدی که قبایل بیشتر بجاهای خود مستقر شدهاند تا حال بجای خویش باقیماندهاند.
این قوم به هندوستان نرفتند.
فرضیه نسبت دادن این
قبیله به قوم قریش و نوادههای ابوجهل عربستان بیشتر جنبه سیاسی داشت تا واقعیت که
عبدالرحمن خان برای تحت انقیاد درآوردن و مسلمان ساختن آنان این شایعه گمراه کننده
را دامن زد تا مردم در تغییر دین خود سخت جانی نکنند.
نظر منشأ یونانی دانستن
این قبیله ویا تسلط فرهنگ یونان بر آنان اولین بار توسط پینل مطرح شد که بی اساس و
غلط فهمی صریح تاریخ است. زیرا وقتی سکندر (۳۵۶–۳۲۳ پیش از میلاد) میخواست از راه
نورستان به سوات و هند برود با مقاومت شدید نورستانیها در منطقه چغه سرای و دره پیچ
مواجه شد (این مناطق در آن زمان جز قلمرو بلورها بود). و حتی به قول عبدالرحمن خان
در «تاج التواریخ» یکی از جنرالان سکندر در جنگ با قبایل بلوریا زخمی شد و به روایت
دیگر خود سکندر از ناحیه شانه درین جنگها زخم برداشت. سکندر چون فکر تسخیر هند در
سر داشت و چهار سال در کوهپایه افغانستان مانده بود و دو سوم سپاه خود را از دست داده
و عده زیادی هم زخمی شده بودند، از جنگ با مردم نورستان دست کشید و در صدد کسب اعتماد
آنان برآمد. به این ترتیب بین هزار تا دو هزار جنگجوی نورستانی را با خود گرفته عازم
هند شد. نورستانیها بعد از برگشت از هند با همان لباس رزمی یونانیها داخل منطقه خود
شدند و این تصور نادرست در تاریخ ایجاد شد که گویا نورستانیان بقایای لشکر سکندر هستند.
چشم سبز موی سرخ نه تنها در نورستان بلکه در بین مردم لغمان پنجشیر بدخشان زیاد وجود
دارد.
این منطقه در سابق بنام
بلور یا بلورستان یاد میشد و مسلمانان، آن را بنام کافرستان میخواندند. در ۱۸۹۵ م
وقتی عبدالرحمان خان به این سرزمین حمله کرد و آن را تحت اداره خود درآورد، بعد از
مسلمان ساختن مردمش بنام نورستان یاد شد.
ساحه بلورستان ابتدا
بسیار وسیع بود که بین کشمیر، بدخشان، غوربند وکابل موقعیت داشت. خط دیورند سال
۱۸۹۳م مردم این سرزمین را نیز به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن (بلورستان غربی) به
افغانستان و بخش دیگر آن (بلورستان شرقی یعنی ساحه چترال، کشمیرو کلش) حقوق سیاسی اش
از افغانستان سلب گردیده به هند بریتانوی تعلق گرفت. دروسط قرن هجدهم میلادی بلورستان
شرقی یعنی چترال امروز زیر تسلط چینی هارفت وبعدها دوباره آزادگردید. درقرن نزدهم میلادی
مطابق معاهده دیورندکه دردوازدهم نومبر سال ۱۸۹۳ میلادی بین دولتهای افغانستان وانگلیس
به امضاء رسید ودرسال ۱۸۹۵ میلادی عساکرانگلیس تمام آن علاقه رااشغال نمودوعلاقههای
بلورستان غربی یعنی نورستان امروزی ازحملات مستقیم انگلیسها محفوظ ماندودرهمین سال
یعنی درسال ۱۸۹۵ میلادی امیر عبدالرحمن خان داخل اقدامات عسکری شده ولایت مذکورراجزولاینفک
افغانستان قرارداد وامروز اهالی ذکی وفعال نورستان درردیف متدینترین ووطن پرستترین
طبقات افغانستان به شمارمی روند.
مردم نورستان بیشتر از
۱۲۰۰سال بخاطر دفاع از فرهنگ و عقاید خود در برابر اسلام در محاصره بودند و مشکلات
فراوانی را متحمل شدند تا از سنن و فرهنگ اصیل خود پاسداری کنند. بعد ازینکه اسلام
به افغانستان آمد فضای صلح و آشتی اقوام آریایی درین محل، جایش را به بدبینی و تعصب
مذهبی اسلام و کفر داد. به همین دلیل در درگیریهای خونین بیشتر از هزار ساله از مساحت
و نفوس بلورستان کاسته شد.
نورستانیها کمتر زمانی
تابع و یا در ارتباط با دولتهای مقتدر مرکزی افغانستان بودند با آنهم شواهدی موجود
است که اینان در دربار سلطان محمود مقام و منصبی داشتند.
سلطان محمود غزنوی
(۹۹۸ – ۱۰۳۰ م) اولین حکمران مسلمانی بود که تصمیم تصرف نورستان را گرفت اما نتوانست
اسلام را در آنجا پخش نماید.
امیر تیمور (۱۳۹۸ م)
دومین سلطانی است به عزم تسخیر نورستان از طریق کوتل خاواک به آن منطقه یورش برد. ابتدا
سیاهپوشان کتور موقتاً رو به اسلام آوردند ولی بعد از مراجعت تیمور از راه خاواک به
کابل که خطر سفر خود را احساس کرده بود، دوباره به آیین سابقه خود برگشتند و فتح قطعی
نصیبش نشد.
در زمان بابر، جلال الدین
اکبر و جهانگیر نیز نورستان از حملات آنان در امان نماند و بخشی از مردم این سرزمین
مسلمان ساخته شدند.
امیر شیرعلی خان در
۱۸۷۴ برای اشغال نورستان اقدام نمود ولی جزئیات آن در دست نیست. در دربار او نیز در
یادداشت داکتر روسی شاه، از موجودیت نورستانیها تذکر رفته است. در حوالی جنگ دوم افغان
و انگلیس (۱۸۷۸–۱۸۷۹) کلنل رودلف گرین یکی از قومندانان قوای انگلیس مستقر در جلالآباد
برای تسخیر نورستان دستور یافت. این شخص برای بکاربرد نیرنگ نظامی از تعدادی گجر استفاده
نمود. گجرها مطابق پلان از پیش طرح شده در وقت حمله لشکر گرین بر مناطق کامدیش یورش
بردند. مردم کامدیش که از نیرنگ عقب پرده آگاهی نداشتند، همه جوانان به مقابله متجاوزین
رفتند. در لحظاتی که قریه از مدافعین خالی بود قوای کلنل رودلف گرین به قریه یورش بردند.
زنان قریه کامدیش خود و فرزندان خویش را از قریه خارج نموده و قریه را به انگلیسها
باقی گذاشتند. قوای گرین قریه کامدیش را دو روز در تصرف خود داشتند. اما شب دوم زنان
جنگجوی قریه که تجارب زیاد از اینگونه یورشها داشتند، قریه را به آتش کشیده قوای انگلیسی
را در محاصره گرفتند و با لول دادن سنگها راه فرار را در آن کهساران بیگانه برایشان
بستند تا اینکه کلنل گرین با قوایش اسیر زنان جنگجوی کامدیش گردید. وقتی اهل قریه از
طرد و دفع تجاوز بازگشتند قریه را تل خاکستر اما شیرزنان خویش را با گروگانان بیگانه
یافتند.
کلنل گرین و قوای اسیر
شده اش به درخواست دولت همان وقت افغانستان در بدل پول به آنان سپرده شدند؛ و اما حمله
اصلی وفیصله کن را امیر عبدالرحمن خان از طریق سپه سالار غلام حیدر خان چرخی در
۱۸۹۵ انجام دا د. بعد از زد وخوردهای خونین در سه دره نورستان، قریه کولم در نورستان
غربی بعنوان آخرین سنگر مقاومت، تسخیر نورستان تکمیل شد و حدود ۲۵۰۰۰ نورستانی اسیر
را به کابل انتقال دادند و با دادن یک مقدار زمین به هر کدام در چندین ولایت تقسیم
شدند. نورستانیهایی که با شجاعت جنگیده بودند در پغمان جابجا شدند و لشکر تازه ده
هزار نفری از آنان ساخته شد که بنام «جدید الاسلام» یاد میشدند. اطلاق کلمه «جدیدی»
بر نورستانیها در همین زمان رایج شد. امیر مستبد به هزار خانوار صافی تگاب، هزار خانوار
پغمان و هزار خانوار پنجشیر امر کرد تا در نورستان جابجا شوند وبا زمینهای داده شده
روز بگذرانند.
نورستانیها بعد از بیست
سال تبعید فقط در زمان امانالله خان اجازه یافتند به سرزمینهای اصلی خود برگردند.
چنانچه امروز ملاحظه میشود تعداد زیاد نورستانیهای مهاجر و آنانی در نورستان جابجا
شده بودند دوباره به مناطق شان برگشتند.
پروسه بعدی مسلمان سازی
این منطقه توأم با مشکلات و خونریزیها بود.
زبان
زبان نورستانی یکی از
زبانهای هند و آریایی است که در افغانستان و پاکستان به آن تکلم میشود. در گذشته
زبانشناسان آن را در شاخه زبانهای داردی تقسیمبندی میکردند که یکی از شاخههای
زبانهای هندوآریایی (زبانهای خانوادهٔ هندی) میباشد. تعداد گویشوران این زبان حدود
سی هزار نفر برآورد شده است. زبان اصلی مردم نورستان نورستانی، ۱۵ درصد مردم آن به
زبان پشه یی صبحت کرده و یک در صد باشندگان آن پشتون و در بعضی مناطق تاجک نیز وجود
دارد؛ اما زبان اداری این ولایت پشتو است.
در چند سال پیش، بیشتر
گویشوران این زبان در ولایات کنر و لغمان افغانستان زندگی میکردند ولی پس از تأسیس
ولایتی به نام نورستان، این مناطق جز قلمرو این ولایت قرار گرفت.
زبان نورستانی از زمان باختر، از دوران پکتها آغاز
میشود. نورستانیها اولاد (فرزندان) الینایاها اند که از همسایگان ده قبیله پکتها
میباشد؛ که از همان زمان تا حالا با این زبان افهام و تفهیم شده است." زبان نورستانی
تا نیم قرن پیش حاوی الفبا و متون نوشتاری نبود. عزیز الله شلماچ میگوید نخستین بار
در زمان محمد ظاهر شاه خط نورستانی ساخته شد. "نخست در زمان ظاهر شاه نوشتار در
نورستان آغاز شد و بعد از کودتای ثور برنامههای رادیویی و مسایل طبع و نشر مطرح شد.
در کل الفبای نورستانی نسبت به پشتو، پنج حرف بیشتر دارد که مختص به زبان نورستانی
است."
در حال حاضر در افغانستان
از سوی وزارت معارف این کشور فعالیتهای به هدف نوشتن کتابهای درسی به زبان نورستانی
آغاز شده است. فعلاً کتابهای صنف اول را به چاپ رسیده است و کتابهای صنف دو و سه
و چهار و پنج و شش هم به شکل خطی موجود است و تا زمانی که برای چاپ آماده شود، زمان
میبرد."
زبان نورستانی در گذشتههای
دور از غنای فرهنگی خاصی برخوردار بوده است ولی به مرور زمان و در اثر تاثیرگذاریهای
زبانهای فارسی و پشتو که در همسایگی آن قرار داشته، آهسته آهسته از غنای فرهنگی و
زبانی آن کاسته شده است.
مارگین استرن در زمان
امیر امانالله خان به نورستان رفت و پس از پژوهش بر روی زبان و مردم آن منطقه، به
این نتیجه رسید که نورستانیها شاخهای از تبار آریاییها است و در همان زمانی که شاخه
هندی از آریایی|آریاییها جدا شدند نورستانیها نیز همزمان از این شاخه جدا شده به
هندوستان نرفتند.
انواع زبانهای نورستانی
۱. وایگلی: مردم دره نورستان. باشنده گان اطراف
دریای وایگل و در شرق تا دریای کنر با این زبان صحبت مینمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد.
دارای لهجه کلاش اله میباشد.
۲. اشکونی: ساحه این زبان در نورستان میان مناطق
کتنی و وایگلی موقعیت دارد. در سال ۱۹۹۴ دو هزار گوینده داشت.
۳. پرسونی یا واسیویری: در شمال نورستان و کناههای
دریای پرسن مردم با آن صحبت مینمایند. ۲۰۰۰ گوینده دارد.
۴. پارونی: در نورستان مرکزی
۵. تری گامی یا گامبیری ۱۰۰۰ گوینده دارد.
۶. زمیاکی: ۵۰۰ گوینده دارد.
۸. کلشه یی و کهواری: در مناطق شرق نورستان با آن
تکلم صورت میگیرد.
دیموگرافی
ویژگیهای فیزیکی اروپایی
مانند داشتن مو و پوست روشن و چشمان آبی در بین این مردم زیاد دیده میشود. این خصوصیات
ممکن است از ذخیره ژنتیکی مهاجران اولیه هندواروپایی یا آنچنانکه بسیاری معتقدند،
ناشی از باقی ماندن سربازان یونانی ارتش اسکندر در این منطقه باشدیا حتی رسیدن نسل
نورستانیها به مردمان موسوم به کوشانی که در حدود دو هزار سال پیش در این منطقه میزیستند.
گروههای مختلف این مردم
در گذشته به نامهایی همچون کافران سیاه پوش، کافران سفید پوش و کافران لعل پوش (لعل
در زبان مردم این منطقه معنی سرخ میدهد) شناخته میشدند، معروف است که بابر از رویارویی
با این مردمان گریخت، تیمور در جنگ با کافران سیاه پوش شکست خورد و چنگیزخان نیز قادر
به تصرف آن نشد
موقعیت نورستان
این ولایت دارای هفت
ولسوالی بوده که بنامهای نورگرام، دوآب، مندول، وایگل، واما، کامدیش و برگمتال دارد
و مرکز آن پارون یاد میگردد. عمدتاً به سه قسمت تقسیم شده: پرایگرام (نورستان شرقی)،
گلشوم (نورستان مرکزی) و رمگل (نورستان غربی) «که با ولایات بدخشان، پنجشیر، لغمان،
کنر» و ۱۴۰ کیلومتر با خاک پاکستان مرز مشترک دارد. درچندین دره مردم پشه یی چون ملیل
و مشپه، وده وو، شاما، ژونیا، پیار و ننگراج نیز شامل است که از لحاظ فرهنگی وتاریخی
روابط بسیار نزدیکی با هم دارند. در نورستان کنونی قبیلههای متعدد زندگی دارند. از
جمله شش قبیله بنامهای کته، کام، کلشه، پرسون، اشکون و گوَر در آن زندگی دارند و به
پنج زبان مختلف) کته ویری، واسیو ویری، کلشه الا، تریگامی و اشکونی) تکلم میکنند.
ولایت نورستان به شمول مرکز از هشت واحد اداری تشکیل شده که عبارت است از: پارون (مرکز)،
واما، کامدیش، پرگمتال، دواب، نورگرام، وانت وایگل ومندول میباشد.
درین ولایت تاکنون
۲۱۱ باب مکتب وجود دارد که دو لیسه، ۱۱۷باب مکتب ابتدایه و ۹۲ متوسطه میباشد. همچنان
۲۰ باب مدرسهٔ دینی، دو لیسهٔ مسلکی زراعت و سه دارالمعلمینها نیز وجود دارد و تعداد
شاگردان در این ولایت به ۷۲۸۴۳ تن میرسد که ۴۴۲۲۰تن آن ذکور و ۳۲۶۲۳ تن اناث میباشد.
تعداد معملین این ولایت به ۱۲۷۰ تن میرسد که از جمله ۱۲۰ تن زن و متباقی مرد است.
همچنان از جمع آنان ۳۰ تن مرد و ۴ تن زن معلم مسلکی میباشد. در بخش تعلیمات اسلامی
۱۹۰ استاد وجود دارد که تنها ۱۲ تن آن زن است.
درحدود ۳۵ باب مکتب این
ولایت مسدود شده و تنها ۶۵ باب مکتب نورستان تعمیر دارد. باقی بدون تعمیر میباشد.
امنیت
مردم غریب نورستان ازمدت
۳۷ سال به اینطرف آله دست پاکستان و تفنگداران افغانی قرار گرفتهاند. طی ۳۷ سال جنگ
شدیدترین صدمه را این مردم دیدهاند. ولسوالی کامدیش یکی از مهمترین ولسوالی از لحاظ
سوق الجیشی میباشد. آریوب و کامدیش در ۸ ثور سال ۱۳۵۷ توسط حزب اسلامی که قبلاً از
طرف پاکستان مسلح گردیده بود سقوط داده شد. بدبختی مردم نورستان از همینجا آغاز گردید.
تا زمانیکه مردم نورستان خود متحد شده امنیت خودرا نگیرند هیچ قدرت این ولایت را امن
ساخته نمیتواند.
بافت اجتماعی
مقارن نفوذ اسلام (چیزی
بیشتر از صد سال قبل) نورستان از لحاظ مناسبات و ساختمان اجتماعی یک جامعه ابتدایی
نیمه دهقانی و نیمه شبانی با خصوصیات متبارز اشتراکی بود و از نگاه فورماسیون اجتماعی
میتوان آن را در اوج بردگی قرار داد.
ساختار اجتماعی جامعه
نورستان قدیم را کاست یا فرقههای مختلف تشکیل میداد که یک مسئلهٔ نسبتاً پیچیده و
قابل مطالعه عمیقتر است.
جامعه نورستان در تمام
درههایش به دو کاست مهم تقسیم میگردید که حتی تا امروز هم در بعضی محلات شواهد آن
موجود است:
آزادگان یا اتروجن
به سه قشر منقسم بودند.
۱. اوتا یا روحانیون:
رهبری مذهبی جامعه یعنی مراسم دعاخوانی و قربانی را بدست داشتند و بعضاً به تداوی روانی
افراد هم میپرداختند. اینان بدون زحمت زیاد نفوذ قابل توجهی در جامعه داشتند.
۲. ملده – ارگو یا اعیان
و نجبا: قشر مقتدر و بانفوذ جامعه بود که او را جشت میگفتند. لقب جشت در دو حال کمایی
میشد که فرد یا مرد جنگ و میدان باشد (به او «شوره ماچ بتور» یعنی مرد جنگی که چندین
دشمن بیگانه را کشته باشد، میگفتند) ویا مهمانیهای بزرگ ترتیب داده میتوانست (به
او «دینگ بتور» یعنی مرد مالدار و ثروتمند میگفتند). موقف شوره ماچ بتور بالاتر از
دینگ بتور بود. اینان چوکیهای خاص تکیه دار و جایگاه خاص نشستن داشتند که فرد دیگری
حق نشستن در آن را نداشت. در ضیافتها سهمیه گوشت شان نیز خاص بود. رتبههای مختلف
شوره ماچ بتور با علامات نیزه، کمربند، پر شاهین در کلاه، دستار، عصا، تاج مرغ زرین،
قدیفه با نوار سرخ، بستن تکه سرخ در دست، آویختن تصاویر سر انسان و یا حیوانات بر روی
پله دروازهها و ستونهای خانه شان مشخص میشد. دختران بتور هم حق داشتند سمبولهای
معینی را در لباس خود بدوزند. عالیترین رتبه در نورستان «دال اوده» یعنی توغ دار یا
دارنده بیرق بود.
۳. شته - ولمه یا افراد
عادی اجتماع: اینان کسانی بودند که افتخارات اجتماعی نداشتند وگاهگاهی از طرف دیگران
به دلیل انتقام نگرفتن از دشمنِ مسلمان شان توهین هم میشدند. برای اینکه از طعنه در
امان باشند خود را به آب و آتش میزدند تا با گرفتن انتقام آبروی خود را حفظ کنند.
بردگان یا بورجن
عموماً اسیران را برده
میساختند و گاهگاهی آنان را به دیگران میفروختند. بازار قریه کامدیش مراکز برده فروشی
داشت که غلامان و کنیزان در آن خرید و فروش میشدند. قیمت یک برده ورزیده معادل دوازده
گاو بود. اینان اسیران جنگی بودند و انسانهای ناپاک به حساب میآمدند و ازدواج با آنان
را عار میدانستند. فرزندان آنان نیز در اختیار مالکان بود. بردگان دو دسته بودند:
۱. باری: اینان در امور
آهنگری، نجاری، زرگری و بافندگی مهارت داشتند. باریها کمی آزاد تر بودند و خرید و
فروش نمیشدند. صاحبان برده به آنان زن میداد و مایحتاج زندگی شان را بصورت ناچیز
تأمین میکرد. این رسم به اشکال تغییر یافته اش تا امروز هم باقیست. باریها که زندگی
ابتری داشتند، بعد از جنگ مقاومت ضداتحاد شوروی سابق موقف اجتماعی شان عمدتاً بهتر
شده است. تحقیر نمیشوند، از سایر اقوام میتوانند دختر بگیرند و وضع اقتصادی شان بهبود
یافته است. مردم پشه یی این مشکل را به صورت کامل حل کردهاند.
۲. شووله: اینان در دوخت
چرم، بوریا بافی و کلالی مهارت داشتند و مطلقاً به بادار تعلق داشتند و خرید وفروش
میشدند. این گروه مردم دیگر وجود ندارند.
موقف زن در جامعه نورستانی
زندگی زنان نورستان مانند
دیگر از اتباع افغانستان نیست. زنان نورستان در طول صدها سال مبارزه برای دفاع از سرزمین
شان یار و یاور نزدیگ مردان شان بوده و نقش برجستهای در زندگی مادی خود داشتهاند.
به همین دلیل از موقف برجستهای در مسایل اجتماعی برخوردار بودند. جنگهای قبیلهای
و هجوم بیرونیها لحظهای مرد نورستانی را آرام نمیگذاشت تا به فکر آرام به کار زراعت
و مالداری بپردازند. این زن نورستان بود در کنار مردان شان که عمدتاً مشغول چوپانی
بودند، مسئولیت کامل زراعت را به دوش گیرد، به مرد خود در سنگر آذوقه ببرد ویا ذخیره
غله بسازد. به زنان نامدار لقب «اورتی» داده میشد و به مناسبت این مقام ضیافتهای
با شکوهی براه میانداختند.
شعر در نورستان اکثراً
از طرف زنان سروده میشد که این رسم تا امروز نیز باقیست.
دختران تا بیست سالگی
حق ازدواج نداشتند و شوهر گرفتن از اقارب نزدیک به کلی ممنوع بود. در انتخاب همسر سختگیر
بودند تا افتخارات خونی و نسل اصیل شان لکه دار نگردد.
زنان علیرغم اینکه نقش
مهمی در تولید اجتماعی دارند، ولی با آنهم مثل حیوان خرید و فروش میشوند.
زنان نورستان امروز هم
فشار بیشتر کارِ خانه را به دوش میکشند. زراعت، جمعآوری چوب، نگهداری طفل، پخت وپز
و رسیدگی به نظافت منزل کار آنان است.
زن باردار در وقت حمل
به جایگاه خاص (زایشگاه) خارج از دهکده برده میشد. او را مادرش و دو کنیز همراهی مینمود.
مادر بعد از زایمان تا ۲۴ روز در آنجا میماند و بعد از غسل دادن او و فرزندش با ساز
وسرود به خانه برمیگشت و محفل خوشی برپا میشد.
زنانی که طفل نا مشروع
در بطن داشتند حق استفاده از زایشگاه را نداشتند. هر آفت طبیعی که بر مردم قریه وارد
میشد علت آن را از عمل ناپاک همین زن میدانستند. اکثر اوقات این زنان ترک محل میکردند.
. ایجاد سرکها و رواج
یافتن تریشرهای کوچک تا حدودی کار زنا ن را در انتقال غله وُ جغل کردن آسان ساخته است.
زن نورستانی از آموزش
و تحصیل و صحت به شدت بی بهره است. در زندگی خانوادگی صلاحیتهای مرد و زن تقریباً
مساوی است. زن بدون مشوره مرد میتواند قرض بگیرد و یا قرض بدهد؛ فشار مردسالارانه
شوهر نسبت به زن به مقایسه دیگر مناطق افغنستان کمتر است؛ در تصمیمگیریهای خانوادگی
حقوق مساوی دارند. اما زن در جرگههای بیرون از خانه نقشی ندارد.
چندین ملای ناشی بسیار
کوشیدند تا زنان نورستان را خانه نشین ساخته و مردان را مجبور کنند تا هم به زراعت
و هم به مالداری رسیدگی کنند. آنا تا حدی پیش رفتند که فتوا دادند «هر مردی که از دست
زن روزی بخورد آن روزی برایش حرام است و زن هرکس روی زمینها به کار برآید و یا به
جنگل برای جمعآوری هیزم برود، زنش بالای او طلاق میشود.» اما آنان نمیدانستند که
این تقسیم اجتماعی کار چیزی نیست که از هوس ناشی شده باشد و این رسم و کلتور چندین
هزار ساله را بدون تغییر دادن زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم، با چند فتوا تغییر داد.
این فتوا گوش شنوا پیدا نکرد و ملاها مجبور شدند این سرکشی مردم از «اوامر الهی» را
با سکوت برگزار کنند.
زنان علیرغم اینکه نقش
مهمی در تولید اجتماعی دارند، ولی با آنهم مثل حیوان خرید و فروش میشوند. مَهر زنان
در مناطق مختلف متفاوت است:
* در مناطق کته مهر هر
دختر ۶ لک افغانی (معادل ۲۰ گاو یا ۱۰۰ بز) است.
* در مناطق وامه مهر
هر دختر ۴ لک افغانی (معادل ۱۳ گاو یا ۶۰ تا ۸۰ بز).
* در مناطق پشه یی مهر
هر دختر ۲ لک افغانی (معادل ۶ گاو یا ۳۰ بز).
جوان درصورت اختطاف زن
نکاح شده باید ۷۰۰ بز و در صورتی که دختر نکاح شده نباشد ۳۰۰ بز غرامت بپردازد.
جوانی اگر بخواهد ازدواج
طبیعی و یا بدون کشیدگی داشته باشد، باید چهار پنج سال متواتر چوپانی کند تا به آرزوی
خود برسد.
فرهنگ
رسم و رواج، عادات و فرهنگ باشندگان ولایت نورستان
با مردم سایر ولایات دیگر کشور شباهت ندارد. برخی بیشتر مردم این ولایت مالدار هستند،
خانههای دو منزله چوبی اعمار کرده که یک کلکین آن به طرف شرق و دیگر آن به سوی غرب
باز میشود. روی چپرکت میخوابند و سر میز نان میخورند. لباسهای آنان از پوست و پشمهای
حیوانات ساخته شده است. مردان آن از پکول استفاده کرده و پدر دختر از پدر بچه یکتعداد
مواشی منحیث طویانه میگیرد .
خویشاوندان و دوستان خانواده عروس و داماد بز، گوسفند
و یا مواشی دیگر منحیث تحفه به آنها میدهند، آن را حلال کرده و بعد آن را به ۲۴ قسمت
تقسیم و برای پختن در دیگ انداخته میشود.
گوشت را نیم خام کرده
و بعداً برای هر قسمت گوشت یک فرد ویژه ایستاد و آن قسمت به همین فرد مشحص میدهد
.
قسمت گوشت دیگر، به بزرگان و ملاامام قریه داده میشود
که به آنان تسلیم میشود و در عروسی بجای نان تنها گوشت داده میشود.
مردم این ولایت میتواند
که به خانههای یک دیگر بدون کدام مشکل رفت آمده نمایند، زنان این ولایت از مردم بیگانه
ستر نمیکنند.
دین ومذاهب مردم
شاخههای مذهبی:
نورستان از جمله اولین
ولایاتی است که در ۱۲ میزان ۱۳۵۷علیه رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بدون آنکه مکروبهای
تنظیمی به آن سرایت کند قیام کرد. جبهات شان بدون استثنا شکل قومی داشت و سهم به سزایی
در جنگ مقاومت گرفتند. بعد از رخنه تنظیمها، جنگ مقاومت وحدت و پاکیزگی خود را از
دست داد و مردم را در افتراق و بدبینی علیه یکدیگر فرو بردند. از همه مهمتر ملاها،
نورستانیهای تازه مسلمان شده را در اختلافات طریقههای مذهبی اسلام چنان غرق کردند
که تا امروز اکثراً راه گم کردهاند که جانب کدامیک را بگیرند. سه فرقه مذهبی در نورستان
وجود دارد:
ملاهای اهل سنت و جماعت
از لحاظ تعداد پیروانش
در ردیف اول میآیند. مهمترین پیشوای این مسلک مولوی عبدالرزاق پوشالی بود که فوت کرده
و تا حال جایش را عالم دیگری نگرفته است. اینان در جلب مردم به مسلک شان غیرفعال هستند
و در کسب علوم مذهبی جدیت ندارند.
ملاهای اهل حدیث
تعداد پیروانش در ردیف
دوم قرار دارند. فعالیت وسیع و گسترده دارند، پیروانش افراد جدی و متعصب هستند. مولوی
افضل برگمتالی از جمله روحانیون مهم این مسلک بود که در حوت ۱۳۹۰ فوت کرد. او با مساعدت
مالی عربهای سعودی و کمک سرور نورستانی از جنرالان مشهور رژیم پرچم که تازه در نورستان
وظیفه گرفته بود، "دولت انقلاب اسلامی افغانستان" را در ۱۳۶۲ در برگمتال
بنیاد نهاد که چیز مشابه با امارت اسلامی ملا عمر بود.
مولوی عبدالعزیز وامایی
که زمانی "وزیر خارجه" "دولت" مولوی افضل بود از جمله نمایندههای
فعال این مسلک در پاکستان است و پول وافری برای پخش مسلک وهابیت در اختیار دارد. این
فرد از سراسر نورستان بغیر از جوانان پسر، بیش از ۱۰۰۰ دختر جوان را برای آموزش دینی
و تحصیلات عالی علوم مدنی در مکاتب پاکستان برده و در لیلیههایش تمام سهولتهای زندگی
را برایشان مهیا نموده است. آن دختران حق ندارند با جوانان غیر وهابی ازدواج کنند.
این ملاهای زن وقتی به منطقه برگردند، یقیناً وضعیت اجتماعی نورستان را مختل میسازند.
ملاهای پنج پیر
پیروانش در ردیف سه میآیند.
اینان طریقه معتدل بین ملای سنتی و وهابی را تبلیغ میکنند. مولوی عمراً خان کلومی
از جمله روحانیون برجسته این طریقت بود که فوت کرده و تا حال جانشین مطرحی ندارد.
روحانیون مطرح شان:
۱) مولوی دوست محمد کانتیوا
(از افراد مهم طالبان که در اوایل سرطان امسال با طیاره بی پیلوت آمریکایی و ظاهراً
به رهنمایی تمیم نورستانی در بدل انتقام پسر کاکایش غفور نورستانی کشته شد)
۲) مولوی صادق کامدیشی
(از افراد حزب اسلامی و فعلاً در ارتباط با دولت کرزی)
۳) مولوی عبدالکبیر وایگلی.
۴) مولوی شیرگل پارونی.
۵) زینت الله پارونی.
۶) مولوی ربانی از ارنس.
مربوط تنظیم جمعیت و پنجپیری.
۷) مولوی محمد گل وامایی.
از جمله وهابیهای منطقه است.
قومندانهای نورستان اکثراً
یا کشته شدهاند و یا به زندگی ملکی رو آوردهاند. قومندانهای موجود در نورستان:
مولوی صادق کامدیشی
(حزب اسلامی)
دادمحمد کولتنی (جمعیت)
عبدالحلیم از مندول
(قومی)
نورالدین مشوکی (قومی
و گاهگاهی خود را طرفدار طالب میداند)
خان محمد از نورستان
مرکزی (قومی)
معلم نبی از تتین (قومی)
دین واعتقادات مردم قبل از اسلام
نورستانیها قبل از اسلام
خلاف شایعاتی که وجود دارد بتپرست نه، بلکه به سه چیز عقیده داشتند:
۱) پرستش یک ذات یا یک
معبود خیالی بنام «یمرا». او رب النوع اصلی بود و سایر خدایان ازو دستور میگرفتند.
۲) اعتقاد به توانایی
و مداخله اجنه به امور مختلف زندگی و سرنوشت آنان.
۳) اعتقاد به کمک و یاری
ارواح اجداد باتور و شجاع شان. یعنی پرستش ارواح.
آنان کائنات را هم به
سه طبقه تقسیم میکردند:
۱) اوردیش یا آسمان که
آن را سرزمین خدایان خود میدانستند.
۲) مج دیش یا جهان وسط
که زمین بود.
۳) یوردیش یا جهان تحتانی
که آنجا ارواح مردگان شان اقامت داشتند.
اینان جنت را «بوری لی
بورا» و دوزخ را «بوری دوگر بولا» مینامیدند.
سایر خدایان نورستان
که همه به درجههای مختلف برایشان معتبر بود و برای شان قربانی میکردند:
«یمرا» که توسط یک صد
وهشت فرشته بنام «ارتیش» احاطه گردیده.
«مونی» یا «مانی» پیامبر
«یمرا» است که شر وفساد را از بین میبرد.
«گیش» رب النوع جنگ و
محبوبترین خدا بین مردم.
«اندرا» رب النوع شراب.
«دی» رب النوع خیر وبرکت
و روشنی.
«مادی» و «دیسرنی» (دیزانی)
الهه حمایت زنان و کودکان.
«بگشت» خدای ثروت و حاصل
خیزی و آب.
«یوش» یا رب النوع شر.
نورستانیها مردگان خود
را نه دفن میکردند و نه هم میسوزاندند، بلکه در صندوقهای بزرگ دور تر از قریه و
یا در مغاره کوهی میگذاشتند. آنان مردههای خود را لباس بهتر پوشانده، سلاح و هر آنچه
را او دوست میداشت، در کنارش میگذاشتند. زنان هم با زیورات شان دفن میشدند. این
رسم تا حال در کلاش چترال رایج است اما به علت سرازیر شدن مجاهدین و مهاجرین افغان
که شبانه به جان مردههای آنان رفته با تحقیر و بی سیرت ساختن آنان، وسایل قیمتی شان
را غارت میکردند، اندک اندک محدود ساختند.
موسیقی
در نورستان پنج آله موسیقی بیش
نیست:
موسیقی در نورستان جز زندگی شان
است) سرنگی یا دوتار، توله، دهل، دایره و آله
بسیار مهمی که امروز در هیچ نقطه جهان نیست "واج" نام دارد. این آله
مشابه به هارپ غربی ها است که قدامت آن به ٤٠٠٠ سال قبل از میلاد می رسد.
موسیقی در نورستان جز زندگی شان است. جوانان پسر و یا دختر
وقتی به جنگلات می برایند بصورت انفرادی و یا جمعی با صدای بسیار بلند آواز
میخوانند و از طبیعت لذت می برند. رقص زنان و مردان نیز صورت منحصر به فرد خود را
دارد و توام با حرکات هیبتناک و محکم پا ها است.زنان در نورستان روگیر نیستند و در
احوال پرسی دستان اقارب نزدیک خود را بدون در نظر داشت سن وسال می بوسند.
تحولات
اجتماعی
نورستان که سالیان سال در انزوا قرار داشت، طی ۷ ۳سال جنگ تغییرات
قابل ملاحظهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بخود دیده است. به این دلایل:
۱) مهاجرت بیرویه مردم در جریان جنگ مقاومت به پاکستان و ایران
و سایر کشورها.
۲) بعلت فقر اقتصادی شامل شدن تعداد زیاد جوانان و نوجوانان
در مدارس دینی پاکستان.
۳) جابجایی تعداد قابل توجهی از مهاجرین غیر نورستانی در مناطق
آنان.
۴) کشیده شدن راههای مواصلاتی موتر رو و سهولت دررفت و آمدها.
۵) دست یافتن مردم ولو بصورت محدود به برق، تلفن موبایل و دش.
۶) رونق تجارت و داد و ستد.
۷) راهیابی تعدادی از نورستانیها به اردو، پولیس، معارف و سایر
ادارات دولتی.
نورستانیها زن و مرد زحمت فروان برای تأمین معیشت خود میکشند.
زندگی همه عموماً یکسان و توأم با محرومیت است. افرادی که به پول و سرمایه کلان ویا
زمینهای وسیع دست یافته باشند تعداد شان بسیار اندک است. آنانی که این داراییها را
به دست آوردهاند یا از برکت «جهاد» ویا هم از طریق پستهای مهم دولتی و تجارت بوده
است
نورستانیهای متمول به استثنای آنانیکه مدتها قبل در خارج کشور
زندگی دارند ازین قرار اند:
۱) حاجی غفور پپروکی (مشهور به غفور سیاه و از جمله تروریستهای
مهم گلبدین که در قتلهای روشنفکران در پاکستان دست کلان داشت). او مصروف کار استخراج
سنگ زمرد، بیروج، تخته سنگ است و از طریق شرکت و مارکیت شخصی احجار قیمتی، مصروف تجارت
آن میباشد که یک نمایندگی در دوبی نیز دارد. بیش از صد جریب زمین در جلالآباد خریداری
کرده است.
۲) احمدالله وجدانی از قریه وامای نورستان. مصروف عمدتاً تجارت
از کشورهای خارجی است.
۳) داکتر یوسف نورستانی شرکتهای
ساختمانی دارد، تجارت میکند و مقداری از پولهای خود رادر بانکهای خارج ذخیره کرده است.
۴) حاجی غفور کانتیوایی (اخیرا از طرف طالبان مشخصا از طرف مولوی
دوست محمد والی طالبان در نورستان، با بمب کنترول شونده از راه دور کشته شد) ازجمله
سه نفر مهم گلبدین یکی او بود. این فرد از برکت «جهاد» صاحب پول زیاد شد و فقط در بخش
تجارت سنگ سرمایهگذاری کرده است.
۵) داد محمد کولتنی (برادر دین محمد خان، جمعیتی، وکیل دوره
قبلی پارلمان) مصروف تجارت سنگ، تیکه داری و تجارت محلی است.
۶) حاجی عثمان وامایی. مأمور دولت است. حدود بیست جریب زمین
دارد و مصروف تجارت سنگ است.
در بین نورستانیها فرد زمیندار (چه در نورستان که زمین هموار
کم دارد و یا اصلاً نیست و چه در سایر ولایات)، فابریکه دار و صراف وجود ندارد.
از زمان عبدالرحمان خان تا داوود خان، نورستانیها در دربار
و حکومت پستهای مهم ملکی و نظامی داشتند که پس از آغاز جنگ بساط شان برچیده شده اکثر
شان کشته شدند. امروز هم تعداد اندک آنان که با جنایتکاران ساخت و باخت دارند مشاغل
مهم دولتی دارند.
نورستانی ها زن و مرد زحمت فروان برای تامین معیشت خود
میکشند. زندگی همه عموما یکسان و توام با محرومیت است.
اقتصاد
در نورستان زنان مصروف زراعت و مردان در مالداری مشغول اند.
در نورستان زنان مصروف زراعت و مردان در مالداری مشغول اند.
اقتصاد نورستان به چهار ستون عمده استوار است:
۱)
زراعت
اغلباً شغل زنان
میباشد. بعلت کم بودن زمین برای کشت،
محصولات به مشکل ضرورت خانواده ها را مرفوع می سازد.
تولیدات شان منحصر به گندم، جواری، لوبیا و میوه های سر
درختی است. تولید شیره انگور هم رایج است که قبلا از آن شراب می ساختند.
۲.
مالداری معولاً
این شغل از طرف مردان پیش برده میشود. کمترین مالدار بین ۶٠ تا ٨٠ مال میداشته باشد . تعدادانگشت
شماراز افراد نورستانی بین ۱٠٠٠ تا ۱۵٠٠ مال دارند. چوپان در بدل
نگهداری شش ماهه مال رمه، نصف نوزادان بز را صاحب می شود. در صورتی که آذوقه خود
را خودش تهیه کند محصول سه ماهه ی شیر (حمل، ثور و جوزا) هم مربوط او میشود ولی
اگر آذوقه چوپان بدوش رمه دار باشد، شیر به صاحب مال تکیه میکند.
یک چوپان ظرفیت مواظبت بیشتر از ۱۲٠ مال را ندارد.
در اجاره داری دهقانی نصف از صاحب زمین و نصف از دهقان کار
است و تخم مربوط صاحب زمین میشود.
۳. تجارت محلی قبلا بدست افراد بیرونی بود. اما امروز این
تجارت بدست مردم محل است. این تجارت به دلیل فقر اقتصادی مردم، نبود راه های
مواصلاتی بهتر و سطح پایین فرهنگی مردم رونق چندانی ندارد.
۴. کار معدن :
معادن مختلف مثل بیروج، زمرد، لیتیوم، تورمالین، ابرک،
گانزیت، برلیم، نیوبیوم، سزیوم، روبیدیوم، سنگ سلیت وآکومارین درین منطقه وجود
دارد و از طرف مردم استخراج میگردد.
پرداخت اجرت کارگران معدن و یا توزیع سنگ بدست آمده به این
صورت است:
فرضا ۵ کارگر در معدن کار میکنند، عاید بدست آمده ۱۵ قسمت
شده ۵ قسمت را کارگران، ۳ قسمت را صاحب برمه، ۳ قسمت را صاحب باروت، ۳ قسمت را
صاحب آذوقه و ۱ قسمت را صاحب معدن میگیرد. صلاحیت اولین برآمد سنگ بدست صاحب باروت
است یعنی او میتواند آن را بفروشد و برای خود نگهدارد و حق دیگران را بدهد. سنگ به
تفاهم هم نرخ گذاری میشود.
و اگر هشت نفر کار میکنند سنگ حاصل شده ۲۱ قسمت میشود: سهم
باروت ۵، سهم آذوقه ۵، سهم کارگر ٨، سهم برمه ۱، سهم آشپز ۱، سهم تیل ۱. به دلیل
بلند رفتن نرخ مواد ارتزاقی و تیل این تازه ترین تقسیمات در کار معدن است. دولت
هیچگونه تسلطی بر این معدن ها ندارد.
۵. صنایع دستی، نجاری، کندنکاری، آهنگری و فلزکاری،
بافندگی، دباغی، حجاری، سفال سازی، بافت خمچه و خانه سازی کاریست مربوط باری ها و
فقط ضروریات محلی را مرفوع می سازند. باری ها در بدل کار شان پول و یا مال دریافت
میدارند.
نورستانی ها در پهلوی تجارت چوب جنگل و چارمغر و جلغوزه از فروش سمارق کمیاب و گرانبها به نام «سمارق شکمبه سر» مخارج شان را تامین میکنند.
نورستانی ها در پهلوی تجارت چوب جنگل و چارمغر و جلغوزه از فروش سمارق کمیاب و گرانبها به نام «سمارق شکمبه سر» مخارج شان را تامین میکنند.
اشتغال نورستانی ها در پست های دولتی، تا حدودی به اقتصاد
مردم کمک میکند.
پول قبل از جنگ ها
کوچکترین نقشی در اقتصاد بدوی مردم نداشت و همه تبادله های اقتصادی جنس به جنس
صورت می گرفت و شاخص عمده آن مال (بز و یا گاو) بود، امروز اهمیت زیادی پیدا کرده
است.
٩۵ فیصد مردم نورستان زندگی دشوار بخور نمیر دارند اما از
طرف افراد متمول استثمار نمی شوند. به علت بی کفایتی دولت ها، این مردم بیشتر از
موانع طبیعی رنج می برند. ٤ فیصد افراد متمول نه از برکت استثمار نورستانی های خود
بلکه از مدارک دیگر چون "جهاد" و تجارت و کار دولتی و قاچاق به پول و
زندگی رسیده اند. یک فیصد از باری ها (پیشه وران محلی) بیشتر تحت فشار اجتماعی
هستند تا اقتصادی.
امروز هم ضعیف ترین فرد در نورستان کسی است که کمترین اولاد
پسر دارد. در ولايت نورستان فقط پکول وچپن به شکل شخصى ساخته ميشود که بيشتر در اين ولايت مورد استفاده قرار گرفته است .
اقوام نورستانی
ارندوی
این
مردم دارای نفوس ۱۴۰۰۰ بوده در درههای چترال ارندو وکناردریای کنر جنوب ارندو
زندگانی دارند. زبانشان گوارباتی میباشد. حدود ۸یا ۹ قریه نورستانی در ولایت کنر
موقیعت دارد.
آرندویها
به ۳ گروپ تقسیم هستند. سیناردای، سلطانه و افغانی. این مردم در دره یخبندان زندگی
دارند. بعضی آنها دو زبانه هستند؛ که پشتوزبان دوم شان میباشد. دین شان اسلام
مذهبشان سنی میباشد.
اشکانی
دارای
زبا ن اشکانی بوده در مناطق صعب العبور و بلند زندگی مینمایند. زیاده اشکانیها
در منطقه اشکانی زندگی دارند. مردامان اشکانی از ۳۰ تا ۳۰۰ فامیلی یکجا زندگی
دارند. نفوس اشکانیها ۴۲۰۰۰ بوده روابط خوب با دولت افغانستان دارند. در مناطق
اشکانی زمینهای زراعتی بشکل پته میباشد. در نورستان ۵ قوم عمده به زبانهای اشونی
کاتی پرونی وایگلی صحبت مینمایند. تا چند سال پیش این مردم جنگهای متعدد با سایر
اقوام نمودند تا آنکه جنگ و دشمنی را ختم نمودند. این مردم درمیان سایر اقوام قابل
احترام میباشند.
باشگالی
کاتی
دارای
نفوس ۳۰۰۰۰ نفر بوده به زبان کاتی صحبت مینمایند. ۹۹٫۹۰ فیصد
مسلمان سنی مذهب بوده ۰٫۱۰ فیصد آن به مذهب بلورستانی خود میباشند.
گرانگالی
این
قوم به زبان گرانگالی صحبت نموده نفوس آن به ۹۸۰۰ تن میرسد. دین شان اسلام مذهب
سنی دارند.
کامویری
دین
این مردم اسلام مذهب سنی دارند. نفوس این مردم به ۱۹۰۰۰میرسد. بزبان کام ویری
صحبت مینمایند.
ملک
خیل
زیاده
قوم ملیک خیل و ارموری در ولایت پکتیا در میان پشتونها زندگی مینمایند. نفوس آن
به ۲۸۰۰ نفرمیرسد. زبانشان دری مذهب سنی و دارای دین اسلام میباشند.
پره
سونی
نفوس
این قوم ۴۸۰۰ نفربوده دارای زبان پرسونی میباشند. به دین اسلام مذهب سنت عقده
دارند.
تری
گامی
نفوس
این قوم ۳۷۰۰ نفربوده دارای زبان ترگومی میباشند. به دین اسلام مذهب سنت عقده
دارند.
ارموری
قوم ارموری در ولایت پکتیا در میان پشتونها
زندگی مینمایند. نفوس آن به ۲۸۰۰ نفرمیرسد. زبانشان پشتو مذهب سنی و دارای دین
اسلام میباشند.
وایگلی
نفوس
این قوم ۱۲۰۰۰ نفربوده دارای زبان وایگلی میباشند. ۹۰ فیصد این مردم به دین اسلام
مذهب سنت عقده داشته ۱۰فیصد به دین بلورستانی عقیده دارند. در مناطق پشدی نورستان
زندگی دارند.
سایر اقوام
نورستان
قوم
پشه یی نزدیکترین روابط را با نورستانیها داشتهاند. از لحاظ بافت اجتماعی، وضع
اقتصادی و فرهنگی تفاوت چندانی با نورستانیها ندارند. اینان مردم فقیر تر و عقب
مانده تر از نورستانیها هستند.
قوم
گجر بعنوان مهاجرین کوچی از سالها به این طرف در کنار نورستانیها زندگی میکنند.
چون زمین و علفچر د راختیار نداشتند باید در بدل استفاده از اراضی و علفچر
نورستانیها باج میپرداختند. اما گجرهای نورستان شرقی در جریان جنگها صاحب زمین
و اختیاراتی شدهاند؛ ولی در نورستان مرکزی و غربی با اینکه اینان متوطن شدهاند
وضع بهتری ندارند. تعدادی از اینان به طالبان رو آوردهاند.
وضعیت
فعلی
اساسی
ترین مشکل نورستان مسئله فقر اقتصادی، صحت، معارف (بخصوص برای زنان) و ترانسپورت
است. ضمنا بی اتفاقی هایی که هم از طرف تنظیم ها و هم از طرف فرقه های مختلف مذهبی
دامن زده شده به وحدت قومی مردم لطمه شدیدی زده است. قتل های ناموسی، دشمنی های
شخصی و قومی نیز زندگی مردم را تار ساخته. تعداد زیاد جوانان به علت بیکاری به
پولیس و اردو مراجعه کرده بعنوان گوشت دم توپ دسته دسته کشته می شوند.
نرخ
بلند مهر دختران، جوانان نورستانی را در مضیقه شدید اقتصادی و اجتماعی قرار داده
است. جوانان هیچ گونه وسیله ای برای تفریح ندارند. درین اواخر با رایج شدن منابع
برق کوچک محلی و دش آنتن و فعال شدن
دستگاه مخابراتی این جا و آنجا جوانان خود را مصروف می سازند که توام با ابتذال است.
عموم مردم از تنظیم ها متنفر اند زیرا اینان زیر نام اسلام
مرتکب اعمالی شدند که نه روسها ی اشغالگر انجام دادند و نه امریکایی های اشغالگر.
مسئله بسیار مهمی که نورستانی ها را در کابوس فرو برده نفوذ
پاکستان در نورستان شرقی است. علاوه بر طالبان افغانى، باند حزب اسلامى، القاعده
(شامل پاکستانی ها، عربها، چچنی ها، ازبک ها)، جیش محمد و گروه هاى دهشت افگن
لشکرطیبه ی پاکستان در نورستان حضور دارند. بنا به هر دلیلی بعد از مرگ اسامه و
برچیده شدن بساط القاعده از وزیرستان جنوبی آی اس آی از طریق شوراهاى کویته و
پشاورتصمیم گرفت تا نورستان را به منطقه ی همیشگى حضور جنگجویان خودمبدل سازند و
از این طریق، مناطق شمال و شرق افغانستان را تحت تهدید خود در آورند.
قوای نظامی پاکستان در مناطق مرزی نقاط حساس را گرفته اند و
میکوشند سهولت هایی را به افغانها مهیا سازند تا در بین شان نفوذ داشته باشند.
اطفال افغان در مکاتب سرحدی پاکستان درس میخوانند؛ افغانها از بازارهای سرحدی مردم
محل استفاده میکنند؛ حتی پاکستانی ها به افغانها تذکره های خود را توزیع نموده
است؛ قرار اطلاع بیش از ۲٠ نفر پاکستانی در قطعات سرحدی افغانستان یک سال عسکری
کرده اند؛ همین امروز بیش از هزار تن از مخالفان مسلح دولت در ولسوالی های کامدیش
و برگمتال جمع شده اند و می خواهند این دو ولسوالی را تصرف کنند.
مناطقی
که قوای نظامی پاکستان در آن حضور دارند
گذر ناوه پاس بالای سرکانی.
گذر غاخی کندو بالای مرور.
گذر مزری چینه در خاص کنر.
گذر بنشی بالای منطقه ساو.
گذر ارنوی بالای بریکوت.
گذر نگر و ُاسن بالای گوردیش.
گذر پشاورک بالای قریه پشاورک برگمتال.
١۶ راه قاچاقی از ولسوالی سر کانو الی ولسوالی ناری باز
میباشد نه حکومت افغانستان ونه ناتو توانسته است این راه های عبوری و قاچاقی را در
این مدت مسدود نماید همچنان ١٠ راه از ناری کنر الی گرم چشمه چترال که با نورستان
هم سرحد است بروی دشمن و قاچاقبران باز است اصلا در این راه ها و مناطق قوتهای
افغانستان وجود ندارد.
مولوی فضلالله قوماندان طالبان سوات پاکستان مشهور به «ملا
رادیو» یا «ملا اف ام» چهار بار به نورستان آمد. او داماد مولانا صوفی محمد است که
در آستانۀ حملۀ امریکا به افغانستان، هزاران جنگجوی پاکستانی را از پاکستان به
افغانستان فرستاد تا آنکه در جنگ ولسوالى برگمتال نورستان، کشته شد.
میجر یوسف (مسئول پیشین آیاسآی) نیز به "پیتی
گل" آمده و از آن جا به کامدیش رفت و به افرادی که در جنگ شکست خورده بودند،
پول توزیع کرد.
با آنکه
در نورستان اقوام مختلف زندگی میکنند ولی از لحاظ بافت اجتماعی و فرهنگی چنان باهم
درآمیختهاند که با نورستانیها هیچ تفاوت ندارند.
یک قطعهٔ
۶۰۰ نفری امر به معروف و نهی از منکر که به سیاهپوشان مشهور هستند، زیر رهبری کرنیل
منیر که از کارکشتههای استخبارات پاکستان میباشد، در تلاش اشغال تمام مناطق کامدیش
است.
وضع
امنیتی نورستان به حدی خراب است که ۸۰۰ پروژه بازسازی درنقاط مختلف آن متوقف شده.
شاهراه
میان کنر ونورستان سالهاست به روی ترافیک مسدود میباشد. طالبان در نظر دارند ولسوالی
نورگرام در نورستان غربی را در تصرف خود درآورند که با این حرکت، ولسوالیهای دو آب
و مندول به صورت اتوماتیک سقوط میکنند.
اهمیت
سوق الجیشی نورستان
اهمیت سوق الجیشی نورستان
آی اس آی و مزدوران طالبش به درستی اهمیت سوق الجیشی نورستان
را در یافتهاند و به همین دلیل دندانها را برای تصرف آن تیز کرده و برنامه وسیعی
برایش ریختهاند.
ولایت نورستان بعلت داشتن جنگلات غلو و کوههای دشوار گذر، ساحه
مناسب برای جنگهای چریکی و پارتیزانی است زیرا از پوشش طبیعی اراضی برای حفظ نیرو
بخوبی استفاده میشود. مخالفین با نیروی بسیار کم میتوانند قوتهای بزرگ و منظم را
آسیبپذیر و مصروف بسازند.
این ولایت هممرز با پاکستان است واین موقعیت به مخالفین امکان
میدهد که اگر بر آنان فشار نظامی و یاهم اقتصادی وارد شود در صورت عقبنشینی به راحتی
میتوانند خود را به منطقه امن پاکستان برسانند. ازجانب دیگر بدون کدام مزاحمتی میتوانند
از لحاظ پرسونل و تسلیحات و مواد غذایی خود را از طریق همین مرزها اکمال نمایند.
نورستان ولایتی است فقیر اما با اقتصاد خود کفا که مردمش توانایی
آنرا دارند چندین سال پی درپی بجنگند بدون آنکه زندگی شان لطمه جدی ای ببینند. این
مهمترین فکتوری است برای مخالفین که روی این منطقه سرمایهگذاری کنند.
بیکاری، فقر اقتصادی، نبود اشتغال مناسب برای مردم، محدودیت
امکانات رفاهی وغیره عموم مردم راهرلحظه آماده میسازد تا به اردوی مخالفین بپیوندند.
مخالفین هم متقابلاً با گذاشتن دانه و دام به آنان و دادن یک مقدار امکانات میتوانند
جوانان نورستانی را در چنگ خود بگیرند و آنان را برای مقاصد ناپاک خود مورد استفاده
قراردهند.
جوانان نورستان هم از گذشتههای دور و هم بخصوص در دوران جنگ
علیه روسها، اکثراً بعلت فقراقتصادی شامل مدرسههای دینی در داخل کشور و بخصوص مدرسههای
پاکستانی شدند. درآن مدارس علاوه براینکه آموزش خشک و مملو ازتعصب دینی میدیدند، به
مسلکهای مختلف مذهبی چون پنج پیر، اهل حدیث (وهابی)، گروه الکافرون و ملایان سنتی
گرویدند. این مهمترین شرایط برای مخالفین است تا ازبین همین جوانان و خانوادههای شان
عضوگیری کنند وساحه نفوذ خود راگسترش دهند.
نورستان یگانه ولایتی است که دختران و پسران شان محروم از ابتداییترین
سهولتهای تحصیلی حتی در ردههای پایینی آموزش هستند. به هر پیمانهای که میزان تعلیم
و آموزش بین مردم پایین باشد به همان پیمانه زمینه رشد و نفوذ بنیادگرایی و تروریزم
در آنان بیشتر است و مخالفین میتوانند ازاین کمبود هم به سود خود استفاده کنند.
پاکستان که مرکز اصلی پرورش تروریزم است، نورستان را در محراق
فعالیتهای خود قرارداده و امروز بدون کوچکترین مانعی میتواند از آن طریق به کشور
مانفوذ کنند و مخالفین را برای خرابکاری بفرستند.
مخالفین محاسبه کردهاند، درصورتی که یک بار در منطقه نفوذ کردند
وآ ن را کاملاً در کنترول خود درآوردند در آن صورت میدانند که نه زور دولت ونه هم
ناتو میرسد تا پایگاهها را دوباره از آنان بگیرند. به همین دلیل به این منطقه زیاد
توجه دارند.
نورستان موقعیتی دارد که با چهار ولایت کشور هممرز است. مخالفین
برنامه دارند اگر ولایت نورستان را پایگاه دایمی ومحکم خود بسازند و شورشهایی را در
ولایات همجوار شروع کنند، این ولایت مناسبترین زمینه عقبنشینی و پشت جبهه رابه آن
ولایات خواهد داشت.
در نورستان بصورت طبیعی تضادها و اختلافات قومی وجود دارد، ولایا
ت با نفود و تنظیمهای معین باحمایت از جناحهای مختلف به این آتش بیشتر دامن میزنند
واین فرصت خوبی است برای بهرهبرداری مخالفین که در آن جا نفوذ کنند.
نکته مهم دیگری این است که دولت و متحدین خارجی آن به علت داشتن
سیاستهای غیر مردمی کوچکترین جای پای بین مردم ندارند. درمواردی حتی ارگانهای دولتی
به ناامنی دامن میزنند چون منافع خود را در آن میبیند. درچندین مورد عملیات نطامی
نیروهای ناتو، افراد بی گناه به قتل رسیدهاند، دربسیاری موارد نظامیان خارجی با تحقیر
و خشونت به تلاشی خانههای مردم پرداختهاند.
اینها همه دست به دست هم داده و مردم را در موقعیتی قرارداده
تا از دولت متنفر باشند، آن را پناهگاه خود ندانند و در صورت روگردانی از دولت طبعاً
به مخالفین رو آورده، ناامنی روز تا روز بیشتر شده میرود و از این وضعیت بغیر از تروریستهای
بنیادگرا، تعدادی از اوباشان، افراد شریر و بی بندوبار هم استفاده خود راکرده بر مردم
فشار میآورند، دست به دزدی، آدمکشی، راهگیری و نا امنی میزنند.
منابع
* نورستان، سرزمین رنج و مبارزه نوشته تیمور یکی از باشندگان
اصلی نورستان این مقاله نیز در ویبسایت همبسگی به نشر رسیده است.
* مردمان نورستان نوشته ویکی پیدیا فارسی
* معرفی ولایت نورستان در ویبسایت پژواک
http://www.elections.pajhwok.com/dr/node/4568
* ولایت
نورستان از زمانههای قدیم الی امروز نوشته څیړنوال عبدالرحیم بختانی خدمتگار
در ویبسایت گندهارا
http://gandahara.bloguna.tolafghan.com/posts/16141
* زندگی
زبانها نوشته بیبیسی فارسی نورستانیها
http://www.bbc.com/…/a…/2008/10/081029_ram_languages_2.shtml
به یاری خداوند، نورستان از همۀ این مشکلات نجات خواهت یافت و به یک منطقۀ حیجان انگیزی تبدیل خواهد شد که بدیل آن در افغانستان نخواهت بود.
پاسخحذفاین تحقیق کاملا حماقت باربوده نویسنده این مضمون هیچ اطلاعاتی درمورد مردم نورستان نداشته است
پاسخحذف