نژاد و ملیت های افغانستان
قسمت دواز دهم: طایفه بلوچ
نوشته: کریم پوپل نویسنده ویکی پیدیا
اقوام بلوچ افغانستان از اقلیتهای این کشور بوده در ولایات نیمروز قندهار بشکل پراگنده زندگی دارند. عده قلیل آنها در سایر ولایات زیست دارند. اکنون حدود بالاتر از ۳۰۰ هزار بلوچ در افغانستان مسکن گزین میباشند. زیاده بلوچها در ولایت نیمروز شهر زرنج زندگی دارند.. تا حال حدود سه مکتب بزبان بلوچی افنناح گردیده است.. هکذا زبان بلوچی در پوهنتون قندهار نیز تدریس میگردد. عبدل ستار پردلی یکی از نمایندگان بلوچهای افغانی توانست که کتابهای تدریس مکاتب را تا صنوف هشتم به زبان بلوچی تهیه دارد .
. بلوچهای افغانی اشخاص منور بوده زیاد در فعالیتهای اجتماعی سهیم هستند. در حال حاضر دارای جراید شوراها و سایتهای اند که در ارتقا سطح دانش بلوچها سهم فعال دارند. ریاست شورای همبستگی بلوچهای افغانستان را فعلاً جنرال ذوالفقار بلوچ پیش میبرد. علاوه براین، شورای دیگری هم وجود که بنام شورای هماهنگی و اجتماعی بلوچهای افغانستان یاد میشوند. داکتر شیر آقا در راس این شورا قرار دارد. هکذا در ولایت سرپل و هرات پلوچها شورای را نیز ایجاد نموده. وزارت سرحدات و اقوام و قبایل افغانستان روز نهم سنبله سال را به عنوان روز «همبستگی اقوام بلوچ و پشتون» هرسال تجلیل مینماید.
نفوس
برخلاف آمار سابقه به اساس آماری که در سال ۲۰۱۳ توسط سی آی ای بدست آمده است حدود ۱۰ میلون بلوچ زبان در سراسر دنیا زندگی دارند. از جمله ۶٫۹ میلون در پاکستان ۱٫۵ میلون در ایران ۳۰۰ هزار در افغانستان ۴۳۴هزار در عمان ۲۰۰هزار در امارات متحده ۱۰۰ هزار در هند ۳۰هزاردر ترکمنستان زندگی دارند. قبایل بلوچ بیشتر در کشور پاکستان و ایران ساکن اند. علاوه برای این، تعداد قلیل بلوچها دربعضی از کشورهای جهان سکونت دارند بخشی ازآنها درکشورهای حوزه خلیج فارس و برخی درکشورهای آفریقایی زندگی میکنند. طی ۳۷ سال جنگ عده زیادی از بلوچان از افغانستان کوچ نموده به کشورهای خارج پناه بردهاند.
نژاد بلوچها
مردم بلوچ و کوچ هردو نام مترادف بوده از اقوام آریائی تبار میباشند. در کشاکش تاریخ نام کوچها ازبین رفته کنون بنام بلوچ یاد میگردد. پژوهشگران بر این باورند که آریاییها در روزگاری بسیار کهن در دشت پامیر، آسیای میانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحلهای رود دانوب پایین، آلمان، اسکاندیناوی و بهبیان دیگر در شمال اروپا و آسیا زندگی میکردهاند.
بعدها یعنی حدود ۴۰۰۰سال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت و یا برخی علتهای دیگر، از این سرزمینها بهمهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان بهجانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند.
گروهی از این قبیلهها از راه خوارزم بهسوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمالشرقی ایران کنونی ساکن گردید. بعدها همین گروه بهسوی غرب پیش آمد و بهشعب و قبایل گوناگون تقسیم شدند. در زمان ساسانیان بلوچها قتلعام شده مناطق اصلی خودرا رها نموده با ویدیهای هندی یکجا زندگی نموده نسل جدید را بنام براهوی تشکیل دادند. پس از قتلعام قاجاریها اکثر بلوچها در بلوچستان پاکستان مسکن گزین شدند. گروه بلوچهای که با درانیها همجواری داشتند در افغانستان زندگی را آغاز نمودند. بدین صورت بلوچها با سندیها هندیهای مسلمان و درانیها اذدواج نموده نسلهای جدید را بمیان آوردهاند.
منشع قوم بلوچ
تا اکنون منشع ملیت بلوچ دقیق نیست؛ ولی نظریان قریب در مورد وجود دارد. معنی واژة بلوچ: درواژه نامههای فارسی و فرهنگ حمید (برهان قاطع) میباشد. نظریه است که کلمه بلوچ از کلمه ماد brza-vakبرزهواک، که توصیف سخن گفتن با صدای بلند در حالت تهاجم را معنی دهد گرفته شده است. برخی دیگر میگویند کلمه بلوچ از پادشاه بابل Belus گرفته شده است. . برخی میگویند این یک نام مستعار به معنی «تاج خروس» است، تاج خروس نیرو جنگجویان پادشاه ماد ایشتوویگو بود این به دلیل بود که برخی از بلوچان شف سر لنگی خود را مانند تاج خروس برکلاه خود میبستند. در نهایت، کسانی بر این باورند کلمه بلوچ از زبان سانسکریت گرفته شده است. در زبان سانسکریت «بال» (به معنی قدرت و یا قدرت) و «اوچ» (به معنی بالا و یا با شکوه). را گویند. در منطقه پنجاب، کلمه بلوچ را با مراقبت از شتر یا اشتربان رابطه میدهند. از آنجا که معلوم است بلوچها در دشتها از اهمیت پرورش شتر برخوردار اند. هکذا افسانه است که بلوچها اولاده حضرت، حمزه، است. آنها عرب و از حلب آمدهاند.
برخی نوشتهاند که بلوچ یک تیره از راجبوتان هند و بالیچا هستند. دیگری این واژه را ملیچه سانسکریت دانسته که هندوان به بیگانگان و دون دینان میگفتند. برخی گویند که بدروچ کسانی که دچار روز و روزگار بد بودند میدانند. نظر دیگر این است که ریشة بلوچ از بل و بعل خدای اکدی و بابلی است و دستاویز اوهم شکل یونانی شدةآن بلوس است واوچ دراوستا از(uz)آمده و معنی بلند را دارد. شاید این نام را جتان که بسی پیش از بلوچان شاید درزمان ساسانیان یا ازآن هم پیشتر به مکران و کرمان و تا فارس راه یافته بودند به آنان دادهاند. سادهترین معنی بلوچ همان است که خودشان میگویند کلمه بلوچ را ناشی از دو واژه میدانند یکی «بر» به معنی بر، بیرون، دشت و دیگری «لچ» که معنی آن لخت وعوریان است نه تنها این معنی با زندگی امروزین بلوچ درست میآید بلکه اگر تاریخ را بنگریم برای نخستین بار با نام بلوچ هنگامی برمیخوریم که آنان رادر سدة چهارم هجری (نهم مسیحی) دردشت جنوبی کرمان دردامان کوهستان بشکرد مییابیم آنان دردشت بلوچ ومردمی دیگر درکوهستان کوچ باهم یکجا بودند و تا سدهها کوچ و بلوچ مترادف یکدیگر بودند تا آنکه سرکوبیهای سلطان محمود غزنوی وپسرش مسعود ودیگران ازیک طرف و نبردهای پیاپی با بلوچان نام کوچ را ازمیان برداشت.
تاریخچه زندگانی قوم بلوچ
مردم بلوچ یکی از اقوام آریائی تبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. به احتمال خیلی قوی ساکن کوههای البرز و دریای خزر – بودهاند. آنها سالها در اردو هخامنشیان نقش داشته و سرانجام احتمالاً در زمان خسرو انوشیروان، از شمال به کوههای کرمان کوچانده شدند. برخی در این تلاشند که آنان را باشندة شمال خاوری ایران در مرز شمالی خراسان بدانند و میگویند که آنان در برابر تازش هیاطله از سرزمین و زیستگاه خود گریخته و رو به جنوب نهادهاند و با تازش مغولان و تیمور به بلوچستان امروز آمدهاند، بی گمان راه کوچ آنان از شمال باختری ایران به جنوب خاوری بوده است.
تاریخنگار بلوچ جعفری مینویسد: بلوچها از دو راه راهی جنوب خاوری شدهاند یکی راهی که از حلب در سوریه میآمد و دیگر راهی از کوهستان البرز. سخن من بر سر راه دوم است.
پژوهشگران بسیاری بلوچ را از باشندگان سرزمینی در جنوب باختری دریای خزر دانستهاند. دیمتری الکساندروف تاریخنگار روس مینویسد کوچها در دو سوی سپیدرود در گیلان میزیستند و بلوچ در کوهستان و درکنارشان میان بلندیهای البرز باختری و بلندیهای جنوبی کوههای تالش. تاریخنگار آذربایجانی مدداف نوشته است تالشها در جنوب سرزمینشان همسایگانی داشتند که بعدها نام بلوچ بر خود گرفتند وی به گونهای بر آن است که بگوید بلوچها نیز شاخهای از کادوسها، باشندگان کوههای گیلان در دوسوی سپیدرود و کوههای تالش که گالشها و تالشهای امروز بازماندگان آنانند، بودهاند.
گدروزیا مکانی بود که بیش از پنج هزار سال قدمت دارد. گدروزی (به یونانی: گدروزیا)، نامی که یونانیان به بلوچستان میدادهاند. هرودوت (مورخ یونانی ۴۸۴ تا ۴۲۵ ق. م) در کتاب سوم تاریخ خود ۲۰ از سانتراپی (ولایت) در زمان حکومت هخامنشی یادآوری نموده است؛ که چهاردهمین ساتراپی هخامنشیان مکا یا مکران بود که بلوچها با اقوام دیگر زندگی داشتند. در سال ۳۲۶ق م پارسها بربلوچستان حمله نموده، آنرا جزأ امپراطوری خود ساختند. درسال ۳۰۵ق، م سکندر مقدونی از طریق سواحل مکران از هند عودت کرد و با حملات غافلگیرانه بلوچها مواجه شده متحمل تلفات سنگین شد. درسال۱۰۰ ق، م بلوچستان جزء امپراطوری موریان هند خاندان چندراگوپتاشد. درسال۲۰۰م سال مهاجرت بلوچها از آسیای مرکزی شروع شد درسال ۶۴۴م ساسانیان قسمت شمالی بلوچستان را تحت سلطهٔ خویش درآوردند و برخی جنوبی، کمان تحت ادارهٔ خاندان چندراگوپتا هندی باقیماند..
این طایفه از زمان بسیار قدیم بصورت بادیه نشینی و خانه بدوشی در آسیا میزیستهاند ـ بعضی از مورخین فکر میکنند که کلمه «بلوچ» از خانه بدوشی و بادیه نشینی گرفته شده است.
طبق روایت یک نویسنده انگلیسی «مضبوط البدن» بلوچها افرادی دلیر و سخت کوش بوده که همیشه زندگی آزاد را دوست داشتهاند ـ از زمان حمله اسکندر بزرگ، بلوچها شروع به آموختن فنون نظامی نمودند.
از شاهنامه فردوسی چنین بر میآید که بلوچها در زمان انوشیروان عادل ۵۳۱ م در اطراف کوه البرز که فردوسی آنرا بُرزکوه، بمعنای کوه بلند آورده است، زندگی میکردند ـ دهقانان به تنگ آمده از چپاول اموالشان توسط بلوچها نزد انوشیروان رفته و تظلم خواهی نمودند که به نقل از فردوسی، انوشیروان با سپاهی گران و خونخوار برای سرکوبی بلوچها حرکت نمود ـ او دستور داد همه راههای فرار را بسته و بلوچها را قتلعام نمایند ـ در این یورش کودک، زن، مرد، پیر و جوان از دم تیغ شمشیر سپاهیان انوشیروان گذشتند. درین قتلگاه بلوچها بیشمار کشته شد ـ آنهایی که توانستند جان سالم بدر برند با همراه بردن دامهایشان منطقه را ترک نمودند و دیگر هرگز بدانسو بازنگشتند ـ
آمدن بلوچها به قلعه سیوابعد از قتلعام بلوچها توسط سپاه ایرانی میباشد. آنچه بلوچ که از اقوام مختلف نجات یافته بودند سرزمین اجدادی خود را برای همیشه ترک گفته و به سرکردگی سردار میرقنبربلوچ در سیستان، و مناطق کوهستانی پناه آوردند.
در این زمان در منطقه کلات و نواحی آن خاندان سیوا که به زبان دراویدی سخن میگفتند و از هندوهای قدیم بودند حکومت میکردند ـ در سوراب، حضدار، کرخ و ـ ـ ـ خاندان جاموت بسر میبرد ـ این قبیله کوهستانی بلوچ که از برزکوه «کوه برز» هجرت نموده بود در میان دراویدی زبانها به «برز کوهی» مشهور شد که این لقب رفته رفته به «بروهی» یا «براهویی» که این قبیله تاکنول بدان مشهور است تبدیل گشت ـ
در آن ایام بلوچها با دراویدیها پیوند زناشویی بستند ـ بلوچها توان آنرا نداشتند که به سرزمین اجدادی خود بازگردند ـ آنها در این مناطق که بعداً به بلوچستان مشهور گردید حکومت مستقلی بنا نهادند و آنجا را وطن خود اختیار نمودند ـ با مردم بومی روابط دوستانه و پیوند زناشویی اختیار نمودند ـ این گروه بعد از چند نسل علاوه به خصوصیاتی چند زبان خود را از دست داده و شروع به کارگیری مخلوطی از زبان بلوچی و دراویدی نمودند ـ بعداً با آمدن دیگر قبایل بلوچ این زبان بنا به ریشه قبیلهای اش به زبان براهویی مشهور گشت که تاکنون افراد این این قبیله به این زبان سخن میگویند ـ
شواهد نشان میدهد که در زمان حکومت هخامنشیان، داریوش دو منطقه سند و پنجاب را از راه بلوچستان تسخیر کرد. پس از هخامنشیان اسکندر مقدونی بعد از تسخیر این دو جلگه و اطراف رود سند از طریق جنوب ایران و بلوچستان به مرکز بازگشت. در این سفر او در مکران – بلوچستان ساحلی – با طوایف ساکن در آن جا روبرو شد.
در زمان اشکانیان نیز بلوچستان (که قسمتهای شمالی بلوچستان ایران و پاکستان کنونی را دربرمیگرفته است) به عنوان قلمروئی مستقل شناخته میشد البته این منطقه به دست شاهان محلی اداره شده و تنها تسلط کلی پادشاهان اشکانی بر آن وجود داشت. با روی کار آمدن ساسانیان تسلط این خاندان بر بلوچستان محقق گردید و بدین ترتیب در طول عصر ساسانی بلوچستان بخشی از قلمرو امپراطوری فارس محسوب شد.
پس ازحمله اعراب به ایران عدهای از مردم کرمان به مکران و سیستان مهاجرت میکنند که احتمالاً برخی از این مهاجرین بلوچها بودهاند. به نظر میرسد آخرین حضور تاریخی بلوچها در کرمان به حکومت سلطان محمود غزنوی بازمیگردد. این قوم در سال ۱۹۳ هجری قمری به دست پسر سلطان مسعود به دلیل اقدام به غارت و راهزنی در منطقه تنبیه شد و پس از شکست در جنگ باقیمانده ایشان به سیستان مهاجرت کردند. ظاهراً در دوران حکومت سلجوقیان و پس از حمله مغول، مهاجرت گسترده بلوچها از جنوب و جنوب شرق ایران در مسیر سند و پنجاب در پاکستان کنونی آغاز شد.
بلوچهای رخشانی
بلوچهای رخشانی
جد بزرگ بلوچهای رخشانی رخشان نام داشت؛ که طایفه نام خود را منتسب به وی میداند. آرامگاه رخشان درکوهستانهای بلوچستان پاکستان امروزی برروی ارتفاعات شمالی دره رخشان قراردارد که زیارتگاه مردم این دیار است. در کتاب احیائ الملوک از نوع خاصی اسب به نام اسب رخشانی نام برده میشود که توسط طایفه رخشانی ودرمنطقه دره رخشان پرورش مییافته است واین نوع اسب به قدری گرانقیمت وکمیاب بوده که فقط به پادشاهان پیشکش میگردیده است. چنانچه اسپ رستم زال نیز به بنام رخش یاد میگردید گمان میرود این اسپها از همان نسل باشد.. رخشان صاحب چهارفرزند به نامهای میر بادین ـ میرماندا ـ میرجمال الدین و زربخت بود. بعداً حالت این اسماء اسامی بهاءالدین ـ جمال الدین ـ امام دادو زربخت تغییر یافت که مدلل بر دیرینگی وقدامت زمان حیات آنهاست. هریک از این فرزندان شاخهای از تیرههای طایفه رخشانی را پدیدآوردهاند که به نام خود آنها نامیده میشود. قسمت اعظم این تیرهها دربلوچستان شرقی (پاکستان) و تعدادی نیز در ولایات نیمروز و هلمند افغانستان وبرخی درروسیه و ترکمنستان وتعدادی نیز در کشورهای حوزه خلیج فارس وگروه اندکی در اروپا وآمریکا ساکن اند. پس از فتح بلوچستان توسط اجمدشاه درانی در بین احمد شاه ابدالی و خان کلات معاهده به امضا رسید که طبق آن بلوچستان آزاد شناخته شد ولی در مقابله با سیکها بلوچها به نفع درانیها در جنگ شرکت باید بورزند. کنون افغانستان ادعا آزادی بلوچستان با همان معاهده را دارد. یعنی افغانستان زمانی برای آزادی بلوچها همکاری میکند که در جنگهای همسایه گان یکجا با اردوی افغانستان بوده قلمرو را که امروزی داریم دست نزده بلکه در آن افزودی گردد. زیرا افغانستان و کشورهای آسیای میانه منتظر اند که بلوچستان پس از آزادی بنادر مهم برای تجارت کشورهای آسیا میانه گردیده به دوبی ثانی تبدیل شود.
مهاجرت بلوچها ئ برگشت دوباره به خاک بلوچستان
در مورد تاریخچه بلوچها افسانه است که بلوچها اولاده حضرت، حمزه، (ره) است. دیگر اینکه، بلوچ، اصلاً عرب بود و پس از شهادت امام، حسین از حلب به بلوچستان مهاجرت کرده است. اینگونه افسانهها در تمام اقوام مسلمان غیر عرب وجود دارد که آنها بخاطر دریافت منزلت مقام یا حد اقل از شر تهاجمات عرب رهائی یابند خویشرا عرب الاصل میساختند. تا در میان جامعه مسلمانان صاحب قدر باشند. چنانچه بعضی پشتونها خودرا عرب میخوانند بعضی از ازبکها ترکمنها و یا هزاره خویشرا سید یا اولاده پیغمبر میدانند در حالیکه محمد ۷ فرزند داشت ۶ آن فوت نمود تنها کسی که باقی ماند فاطمه زهرا بود. زهرا خانم علی بود آنهم کشته شد از لحاظ فرهنگ اسلامی همه سیدان فرزند علی هستند.
گفته میتوانیم :در حقیقت بلوچ هزاران سال قبل از حضرت حمزه وجود داشته است. آنانکه به این خوش باوری مبتلا بودند که، بلوچ، از نسل حضرت حمزه است اکنون میگویند که بلوچ از نظر شجاعت و دارا بودن جذبه جهاد، بطور معنوی از اولاد حضرت حمزه بشمار میرود، در حقیقت بلوچ به عنوان مسافر تازهوارد عرب از، حلب، به، بلوچستان، نیامده، بلکه او ساکن اصلی بلوچستان بودند. پس از اینکه ایران توسط اعراب فتح میشود، در زمان، عمر فاروق بعضی قبایل از بلوچها، به موجب معاهدهای به بصره منتقل شدند و سپس در زمان، معاویه، بنا به نیازهای جنگی برای حراست از مرزها به شام و لطاکیه انتقال یابند. پس از شهادت امام حسین، معترضانه از شام خارج شده و به وطن اصلی خود، بلوچستان، رهسپار گردیدند.. در یکی از صفحات تاریخ نوشته شده است زمانی که اسکندر اعظم، پس از فتح هندوستان سرزمین، مکران را برای برگشت برگزید. پیش از قراول قشون اسکندر به فرماندهی، لین ناتوس، با مقاومت دلاوران بلوچ روبرو شدند و شکست سختی خورده و متفرق گردیدند.
زبان بلوچی
از زبانهای آریائی شمال باختری است و با زبانهای تاتی، کردی و تالشی نزدیکی زیادی دارد. زبان رخشانی در بلوچستان پاکستان فقط به دو زبان بارز مشخص گردیده است. یکی زبان بلوچی باگویش رخشانی و دیگری، زبان براهویی می باشدکه (زبان براهویی = زبانی متفاوت ومتمایز از زبان بلوچی است وبه دراویدی؛ هند واروپایی مشهور است) و اکثر طوایف بلوچ ضمن آنکه به گویش بلوچی رخشانی تکلم میکنند خود را وابسته به اهل براهویی میدانند.
گویش ) تکلم) و لهجه
بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم میتوان کرد: شرقی، یا شمال شرقی، و غربی، یا جنوب غربی، عمدتاً بلوچها درسه کشور پاکستان، ایران و افغانستان در سرزمینی نسبتاً وسیع و گرم زندگی میکنند تعدادی ازآنان در ترکمنستان بسر میبرند. با بودن آنها درین کشورها زبان رسمی و همجوار بالای زبان بلوچی تاثیرات خودرا داشته است.
گویش بلوچی غربی (رخشانی( .
· رخشانی سرحدی
· رخشانی افغانستان
· رخشانی ترکمنستان
· رخشانی پنجگوری
· رخشانی کلاتی
· رخشانی سراوانی
گویش بلوچی جنوبی (مکرانی (
· لاشاری
· کچی
· کراچی
گویشهای بلوچی شرقی یا (سلیمانی وکیچی(
· بوگتی (بامبور(
· مری رند (سیبی) که چاکربرهای سیب را شامل میشود
· دوکمی- مزاری
· مندوانی & گویش جاتووی سند غربی
الفبا زبان بلوچی
خط فارسی عربی در قرن پانزدهم از طریق مغولها به هند راه یافت و از آن پس در نوشتن زبان اردو از آن استفاده میشود و تعدادی حروف جدید از جمله ٹ، ڑ، ڈ، ں وی نیز به آن اضافه شده است. در زبان فارسی ث , ذ , ص , ض , ط , ظ , ع و غ عربی است.
الفبا بلوچهای پاکستان
ا ء ب پ ت ٹ ث ج چ ح خ د ڈ ذ ر ڑ ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن ں و هٔ ی
الفبای زبان بلوْچی ایران
حرف (ا ب پ ت ج چ ح ڃ د ڌ ر ڗ ز ژ س ش ̈ط ک گ ل م ن و ۏ هـ ئ ی)
اقوام و شاخه های ملیت بلوچ
بلوچها از نژاد واحدی تشکیل نیافته اندزیرا که یک گروه آنها بنام (غلامان) اصالت آفریقایی دارند که بیشتر دردوران حکومتی استعمارگران انگلیسی برهند به این سرزمین وارد شده وزبان و فرهنگ بلوچی رااختیارکردهاند؛ و بعضی نیز عرب یاهندی میباشند. جالب آنکه یک قوم هزاره بنام (دامرده) که در طول چهار قرن با بلوچها همجوار بوده چنان با آنان درآمیختهاند که امروز شاخهای از بلوچها بحساب میآیند اما در اصل و واقع هزارهاند که تاریخ و قیافه دو رگه شان نیز این حقیقت را گواهی میدهد. اکثریت بلوچها سنی حنفی مذهب اند.
جماعتی از قبایل بلوچ که تحت عنوان کلی (رند) یاد میشوند طایفه رخشانی و ریگی اند که در زمره ترک کنندگان زمین ودارای اهمیت سیاسی ویژه شناخته میشوند. تیرههای مختلف این طایفه در، افغانستان (هلمند ونیمروز وریگستان)، زندگی میکنند.
تیرههای اصلی این طایفه عبارتند از
* رخشانی بادینی (تیره سرداری(• رخشانی جمال دینی
* رخشانی ماندایی
* رخشانی زربختی
شاخههای منشعب از چهار تیره بزرگ عبارتند از:
ریگی دارای ۳۶ تیرهاند؛ که ذیلاً نگاشته میشود. سارانی (محمود زهی. اسکندرزهی. باران زهی. رستم زهی وکوچک زهی)؛ جیند زهی؛ فقیرزهی؛ جنگی زهی؛ قنبرزهی (کمرزهی) میباشد توسط این تیره شاه اشرف هوتکی را هنگام بازگشت به سوی قندهار کشته وسرش را به عنوان هدیه برای نادر شاه افشار فرستادند.
گرگیج (گبرزهی، سنگک زهی، حسن زهی، عوض زهی، قنبر زهی، چرخچی، لشکرزهی، بو لاغزهی، گرگندی، طاهرزهی)
سیاه پاد؛ ازبک زایی؛ بهلولی؛ ماهککی، لالویی، سور؛ کبدانی؛ رحمان زهی؛ بیلر؛ مالکی؛ سیاه چم؛ شهمراد زهی؛ کمالان زهی؛ مسری زهی؛ هولازهی؛ اینگل زهی؛ آزات زهی؛ دشتکانی؛ بلغانی؛ مندوزایی؛ غدایزدایی؛ رحیمان زایی؛ بولا زهی؛ هوت رخشانی. سیاهسر، رند، کلبعلی، علی زایی و...
طایفه رخشانی پس از اشغال بلوچستان توسط انگلیس به دوقسمت تقسیم شد وقسمت شرقی به بلوچستان هند بریتانوی معروف گردید. به دلایلی مجبور شدند به گروههای کوچکتری تقسیم شوند وبه روسیه وافغانستان وگروهی به پاکستان هجرت نمودند.
شخصیتهای سیاسی و اجتماعی
عبدالستار پردلی استاد پوهنتون شخصیت سیاسی و اجتماعی؛ نعییم بلوچ، والی هلمند است. عبدالکریم براهوی، بلوچ دیگری است که قبلاً والی ولایت نیمروز و وزیرمهاجرین بود تا این که سال گذشته مشاور رئیس جمهور در امور اقوام تعیین شد. براهوی هم چنین رئیس شورای همبستگی بلوچهای افغانستان است، کمیسیونی که برای حقوق این قوم در افغانستان کار میکند.
عبدالکریم براهوی
الحاج عبدالکریم براهوی در سال ۱۳۳۴ در ولایت نیمروز به دنیا آمد، تحصیلات خود را به سویه لیسانس در رشته تخنیک سلاح. پیاده در آکادمی تخنیک تکمیل نمود و از سال ۱۳۵۵ الی ۱۳۵۷ به صفت افسر در مربوطات وزارت دفاع ملی انجام وظیفه کرد براهوی بعد از سال ۱۳۵۷ به صف جهاد پیوست و در سال ۱۳۷۱ به حیث والی و قوماندان لوای ۴ سرحدی ولایت نیمروز و مجدداً با به وجود آمدن اداره موقت به حیث والی ولایت. نیمروز الی جدی ۱۳۸۳ ایفای وظیفه نمود محمد کریم براهوی طی سالهای ۱۳۸۳ و ۱۳۸۷ در کابینه جمهوری اسلامی. فغانستان به حیث وزیر سرحدات، اقوام و قبایل انجام خدمت کرد و در میانهٔ سال ۱۳۸۷ به حیث وزیر مهاجرین. به پارلمان معرفی شد.
جنبشهای سیاسی بلوچها
بلوچهای افغانستان کدام حزب رسمی ندارند ولی شوراها انجمنها رادیو و پروگرامهای بلوچی را دارا اند؛ ولی با سازمانها و احزاب آزادی خواه بلوچان پاکستان و ایران همکاری دارند.
۱. شورای همبستگی بلوچهای افغانستان رئیس آن عبدالکریم براهوی اند
۲. شورای هماهنگی واجتماعی بلوچهای افغانستان رئیس عمومی آن دکتورشیرآقابلوچ میباشد.
۳. انجمن، علمی، فرهنگی، سیاسی جوانان، بلوچ، زون، شمال ابراهیم محمدی مسول آن انجمن میباشد.
4. Balochyouth Afghanistan جوانان بلوچ افغانستان
مشکلات سیاسی بلوچها درافغانسان ایران و پاکستان
برخلاف بلوچهای ایرانی پاکستانی بلوچهای افغانی هیچگاه مورد تحدید قرار نگرفته بلکه در حمایت و نوازش دولت افغانستان قرار دارد. افغانستان طی۶۰ سال پناه گاه بلوچان دیگر کشورها بوده است. در آغاز تشکیل دولت طالبانی پاکستان بالای طالبان امر نموده بود تا بلوچان افغانی را تحت فشار گیرند. ملا عمر در زمان زمامداری اش به طالبان امر نموده بود تا بلوچها تصفیه شوند. او امر کشتن بلوچهای شیعه مذهب را داده بود. دولت ایران و پاکستان در سایتها نقشههای را ترسیم نمودهاند که گویا بلوچان در آزادی تمام محلات که بلوچ زندگی دارند تلاش دارند آزاد سازند در حالیکه در ایران بخصوص افغانستان از نفوسهای اقل شمرده میشوند. قبلاً بین ایران و پاکستان در مورد سر وپسهای دولتی صورت گرفته بود. اکنون دولت پاکستان با این نقشهها از دولت افغانستان خواست تا درچنین قضیه با پاکستان متحد شده تجزیه طلبان را در خاک خود جای ندهد.
احمدشاه بابا کبیر اولین خدمت آن این بود که بلوچها را به اساس اخوت و مذهب که داشتند در حمایت پشتنونها قرار دهد. بدین لحاظ تمامی خاک بلوچستان را یکجا با بلوچها آزاد ساخت. با بلوچها معاهده به امضا رساند که بلوچستان یک کشور آزاد اند بشرطی که در حملات با هندوستان اردو بلوچ در تحت اوامر اردو افغانستان باشد. هکذا از لحاظ رسمی بلوچستان تحت حمایت وکنترول امپراطوری افغانستان قرار داشت. پس از حمدشاه بابا اولاده آن نتوانستند امپراطوری افغانستان را حفظ نمایند. تا آنکه اولادههای سردار پاینده محمد خان بارکزی نیم از خاک را از دست داده اداره بلوچستان را به خانات سپرد بدین ترتیب در بلوجستان خانهای زیاد ظهورنمود. بلوچستان الی سال ۱۸۳۹بریاست مهراب خان در حمایت افغانستان قرار داشت.. انگلیسها که فکر تسخیر هند را داشتند عقیده داشتند که بدون ازبین بردن وضعیف ساختن دولت افغانستان نمیتواند هند را تسخیر کند. بناعا معاهده با دولت قاجاریان به امضا رسانید هر زمانیکه دولت افغانستان به کمک هند میشتافت قاجارایان از عقب به هرات و قندهار حمله کند. به همین سلسله انگلیسها خاک بلوچستان را بدون مقاومت امیر دوست محمد خان تصرف نمود. امیر ناتوان از بس که ضعیف شده بود. خیالی به بلوچستان ننمود. انگلیسها نیم از بلوچستان را طور تحفه برای دولت قاجار بخشید. پس از آن در صدد شد تا دولت ایران را نیز تصرف نماید. در سال ۱۸۵۴ بلوچستان زیر اثر انگلیس شد. در سال ۱۸۸۳ امیر عبدالرحمن رسماً بلوچستان را جزو خاک بریتانیا به امضا رسانید. با وجودیکه رهبران بلوچ جنگهای متعدد با انگلیسها نمودند ولی بالاخره ناتوان شده تسلیم شدند. اکنون هم بلوچستان پاکستان و ایران بدون حمایت غرب و همکاری دولت افغانستان هرگز به آزادی نایل نمیگردد. بنظر بنده مبارزه بلوچها در خاک پاکستان بیشتر گردیده و همین محل را که نیم خاک پاکستان است آزاد ساخته همه بلوچها در آنجا زندگی نمایند. خاک بلوچستان پاکستان برای ۱۰یا ۱۲ میلون بلوچ خیلی نا چیز است؛ ولی آزاد ساختن تمامی اراضی بلوچ نشین ناممکن بنظر میرسد. آزاد ساختن بلوچستان ایران با این نفوس کم از چنگال اخوندهای حیوان صفت بعید بنظر میرسد ولی مبارزه برای بدست آوردن حقوق و دولت فدرالی بلوچ شرط حتمی است. در افغانستان بلوچها مانند سایر ملیتها حقوق وحق قانونی دارند حتی مورد نوازش دولت قرار دارند چه ضرورت به تجزیه است.
زندگی بلوچستان پاکستان
دولت پنجابیها پس از تسخیر بلوچستان مردم آنرا تحت فشار نگاه داشته است. پنجابیها مردم بلوچ را دزد رهزن آدمکش قاچاقبر وغیره به مردم پاکستان و جهان معرفی داشته است. درتاریخ یازدهم اوت ۱۹۴۷میلادی آزادی و استقلال بلوچستان پاکستان رسماً اعلام شد. پرچم بلوچستان در کلات برافراشته شد و سیاستمداران بلوچستان که درشهر کلات گردهمایی داشتند فعالیتهای خود را برای تشکیل مجالس خاص و عام بلوچستان آغاز کردند تا با رهبری خان احمدیارخان پروسه تدوین قانون اساسی بلوچستان را شروع کنند. هفتم مارس ۱۹۴۸ میلادی را روزسیاه میدانند زیرا قشون پاکستان به بلوچستان حمله نمود. در تاریخ نامبرده احمدیار خان را به زندان انداخت. احمد خان در اثر شکنجه و ظلم به امضای قراردادی تن داد که به اشغال بلوچستان توسط محمد علی جناح انجامید. در پاکستان تقریباً تمامی رهبران بلوچ ترورشدهاند. دولت بوتو و مشرف زیادترین ظلم را بر بلوجان روا داشت. تا اکنون ۱۳ حزب بلوچان با پنجابیها دست با گریبان اند. عده از این احزاب مسلح نیز اند. آرزو این مردم فقط آزادی زندگی بدون یوغ پنحابیها است.
مشکلات بلوچهای ایران
بدترین نظام سیاسی دنیا نظام ایران است که از زمان پهلویان آغاز تا امروز دوام دارد. ایران در نژادپرستی و مذهب پرستی سر کریموف پادشاه ازبکستان را خاریده است. فارسها دراین اواخر ازنام ولایت سیستان وبلوچستان اسم بلوچستان حذف نمودند. تا اکنون هیچ بلوچی به اتهام سیاسی زندانی نه شده است بلکه همه آزادیخواهان وسردهندگان بلوچ بنامهای قاچاقچی، متعصبین سنی، عوامل استکبار، مفسدفی الارض زندانی کوته قفلی شده و قسمی به دارآویخته شده یا تیرباران گردیدهاند. جالب اینکه دولت ایران تاوان قیمت طناب ومرمی را الاً از اقارب شان اخذ وبعدا جنازه تحویل داده میشود. انگلیسها بلوچستان ایران را در معاهده بنام ژنرال «گلد سمیت» با همدستی خائنانه ناصرالدین شاه قاجار بدست آوردند. بدترین زندگی را در جهان مردم بلوچستان ایران متحمل میشوند. این ملیت همیشه تحت تعقیب اذیت و آزار فارسها قرار دارد. ملیت بلوچ ایران حق تحصیل به زبان خود حق زندگی سیاسی، حق بنا مسجد حق نماز دسته جمعی را در خارج منزل ندارند. فارسها بلوچان را به دیده دزد رهزن قاتل تروریست وغیره نام گذاری نموده است. زیادترین کسان که اعدام میشوند و در زندان اند بلوچان هستند. بلوچان ایران میخواهند که خود مختارباشند، تشکیل دولت فدرال بلوچستان را نمایند، داررای حقوق مساوی با فارسها داشته باشند. عده از بلوچان تقاضا دارد که با بلوچستان پاکستان متحداً یکجا مبارزه نموده آزادی خود را از ردو کشور بدست آورند. کشور خود مختاربنام بلوچستان سازند.
به آرزو سعادت بلوچها
منابع
*هجوم وحشیانه قشون فارس و اشغال بلوچستان نوشته محمد کریم بلوچ در ویب بلاک بلوچستان
* بلوچستان در ویکی پیدیا انگلیسی
*تاریخ بلوچستان در ویبساید رسمی بلوچستان
*ایالت بلوچستان پاکستان ویکی پیدیا فارسی
*بلوچ ها و کوچ ها چگونه در کوهستان های کرمان پدیدار شدند؟ در ویب سایت سرزمین دریا ولور سیستان وبلوجستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر